آلمان بین دو جنگ جهانی

بعد از پایان جنگ جهانی اول، آلمان و متحدانش از متفقین شکست خوردند و مقصر جنگ شناخته شدند. شکست آلمان در جنگ جهانی اول محدودیت بی‌سابقه آن را در همه زمینه‌ها به دنبال داشت. آلمان بین دو جنگ جهانی باید غرامت‌های کمرشکنی را برای جبران خسارت‌های وارد شده به متفقین، متحدان و اتباع آن‌ها پرداخت می‌کرد و از از نظر نظامی تا حدی محدود می‌شد که توان  راه انداختن جنگ تازه‌ای را نداشته باشد. لذا آلمان چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی وارد مشکلات بسیاری شد و این مسائل، کشور را به مسیری تازه هدایت کرد. مسیری که عاقبتی جز روی کار آمدن حزب نازی و راه افتادن یک جنگ تازه نداشت. برای درک بهتر دلایل آغاز جنگ جهانی دوم، باید بدانیم در آلمان بین دو جنگ جهانی چه اتفاقی افتاد.

تاریخ آلمان بین دو جنگ جهانی در نظر هنری لتیل‌فیلد به دو دوره قابل تقسیم است:

  • دوره اول شامل دوران حکومت فردریک ابرت و پل‌فن هیدنبورگ
  • دوره دوم هم شامل دوران دیکتاتوری آدولف هیتلر

دوران اول: از فرار شاه تا یک حکومت دموکراتیک

بعد از فرار قیصر آلمان در نوامبر ۱۹۱۸ این کشور تبدیل به صحنه مبارزه و کشمکش بین قدرت‌ها و احزاب مختلف شد که از بین آن‌ها می‌توان به کمونیست‌ها و سوسیالیست‌ها اشاره کرد. نهایتاً این کشمکش‌ها به قدرت‌یابی سوسیالیست‌ها منجر شد و آن‌ها توانستند دولتی دموکرات ایجاد کرده، از کودتای کمونیست‌ها جلوگیری کنند. دولت وایمار را که اولین رئیس جمهورش فردریک ابرت بود، با تصویب قانون اساسی روی کار آبیاورند. قانون اساسی وایمار در سال ۱۹۱۹ با «شرایطی دموکراتیک از قبیل؛ انتخابات عمومی، ابتکار، رفراندم، حق عزل مأمورین با رای مردم، محترم داشتن حقوق مردم و برگزیدن نمایندگان مجلس به تناسب جمعیت هر محل » یک جمهوری فدرال به وجود آورد.

آلمان بین جنگ جهانی اول وجنگ جهانی دوم

بعد از فردریک ابرت اولین رئیس‌جمهور وایمار که از ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۵ روی کار بود، پل‌فن هیندنبورگ از سال ۱۹۲۵ تا ۱۹۳۴ به مقام ریاست جمهوری انتخاب شد. این دولت در سال‌های اول قدرت خود به دلیل پذیرفتن عهدنامه‌های صلح بعد از جنگ جهانی اول، با مشکلات زیادی به خصوص مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کرد. با این حال توانست به خوبی از پس این مشکلات برآمده و آن‌ها را کنترل کند. وایمار در ۱۹۲۲ و ۱۹۲۵ در مذاکره با روسیه و سپس در پیمان لوکارنو بسیار فکرشده قدم برداشت و مرزهای تعیین‌شده را پذیرفت تا اعتماد از دست‌رفته جوامع جهانی را به دست آورد. این دولت تا حد خوبی در این امر موفق بود.

دوره دوم آلمان پس از جنگ جهانی اول: ظهور هیتلر

اما اوضاع دولت جدید دموکرات آلمان چندان پایدار پیش نرفت. چون بحران‌ جهانی اقتصادی سال‌های ۱۹۲۸ و ۱۹۲۹ پایه‌های دولت را لرزاند و ظهور نازیسم را موجب شد. در انتخابات سال ۱۹۳۲ هیتلر با بیش از ۱۳۰۰۰۰۰۰ رای انتخاب شد و هیندنبورگ در سال ۱۹۳۳ او را به عنوان صدر اعظم آلمان پذیرفت. بعد از مرگ هیندنبورگ در ۱۹۳۴ هیتلر به کلی قدرت را به دست گرفت، قانون اساسی وایمار را ملغی اعلام کرد، همزمان فرمانده عالی ارتش، رئیس حکومت، رئیس قوه مجریه و رئیس قوه قضائیه بود و دوران چهارساله دیکتاتوری خود را رسما آغاز کرد. به خوبی می‌دانید این بخش از تاریخ آلمان بین دو جنگ جهانی، بسیار در رخ دادن جنگ جهانی دوم، اثرگذار بوده.

مردم آلمان در کنار حزب نازی

حزب نازی در دوره روی کار آمدنش از حمایت توده مردم برخوردار بود. در اصل مردم آلمان بعد از جنگ جهانی اول و از سر گذاشتن دوران سخت به گروهی روی خوش نشان می‌دادند که آرامش از دست رفته را به آنان برگردانده، اوضاع زندگی‌شان را بهبود ببخشد و سرخوردگی‌هایشان را جبران کند. پس این توده‌ها بودند که برای حزب ناسیونال سوسیالیست پایگاه انتخاباتی مورد نیاز برای تهاجم جهت کسب قدرت را فراهم کردند.

تاریخ آلمان با ظهور هیتلر بعد از جنگ جهانی اول

هیتلر؛ خون‌خوار مخالفان

بعد از مدتی هیتلر به عنوان راس حزب نازیسم، لباسی مانند پیروان خود بر تن کرد و آن‌ها را به دسته‌های رزمی تقسیم کرد که هر کدام از این دسته‌ها به کمونیست‌ها حمله می‌کردند. او مخالفان کمونیست خود را از بین برد و چهارهزار مبارز سیاسی را دستگیر کرد. اما در مجموع سال ۱۹۳۴ را می‌توان سال سختی برای رژیم نازی دانست. چون تورم اقتصادی آلمان مثل بالا رفتن نرخ بیکاری، کاهش صادرات و کاهش دستمزدها هنوز پابرجا بودند و باعث نارضایتی تجار و مزدبگیران می‌شدند. اما هیتلر با حذف کردن تمامی مخالفان در نهایت توانست دیکتاتوری خود را تثبیت کند.

در واقع او روز به روز داشت در جهت به اجرا در آوردن نکات کتاب نبرد من تلاش می‌کرد. او برای هر ایالت فرمانده‌ای دست‌نشانده تعیین کرد که فقط و فقط به پیشوا وفادار بودند و از میان معتمدترین نازی‌ها انتخاب می‌شدند.

در شرایط آلمان بعد از جنگ جهانی اول، با وجود حمایت‌هایی که حزب نازی و هیتلر می‌شد، این رژیم جدید مخالفانی جز کمونیست‌ها داشت. گروه‌های پروتستان و کاتولیک از جمله مخالفان رژیم نازی بودند که مثل سایر مخالفان به راحتی سرکوب شدند.

اروپا در لبه پرتگاه جنگ جهانی

هیتلر در آلمانِ بین دو جنگ جهانی، با هدف احیای قدرت و شکوه امپراتوری رایش روی کار آمده بود. چنین کاری هم مستلزم وجود ارتش و تجهیزات نظامی بود که آلمان بعد از جنگ جهانی اول و محدودیت‌هایی که برایش تعیین کردند، از آن‌ها محروم شده بود. در نتیجه پیشوا تصمیم گرفت، از کنفرانس خلع صلاح و مجامع اتفاق ملل کناره‌گیری کند.

بین‌ سال‌های ۱۹۳۵ تا ۱۹۳۸ هیتلر بارها و بارها اروپا را «تا لبه پرتگاه جنگ جهانی دیگری کشید. اما این اتفاق تا سپتامبر سال ۱۹۳۹ اجرایی نشد. به طور واضح‌تر، شاید بتوان گفت اولین اقدام جدی هیتلر که بذرهای جنگ در اروپا را بارور کرد در سال ۱۹۳۶ اتفاق افتاد. یعنی درست زمانی که او کشور را از محدودیت‌های پیمان‌هایی مثل ورسای رها کرده و پیمان لورکانو را که دولت وایمار به آن تن داده بود را زیر پا گذاشت. این دقیقا مصادف است با زمانی که ناتوانی جامعه ملل و قراردادهایش بر همه ثابت شده بود و عملا هیچ کدام از آن‌ها دیگر اعتباری نداشت. در همین سال بود که کشورهای آلمان، انگلستان و فرانسه دست به تجدید جدی نیروهای نظامی خود زدند. اما جالب این است که بدانیم، حتی هیتلر هم خود را برای جنگی چندهفته‌ای آماده کرده بود. غافل از این که جنگ خودساخته‌اش قرار است سال‌ها به طول بیانجامد.
پیشنهاد مطالعه: بدهی آلمان در جنگ جهانی اول

دیگر مطالب وبلاگ

پادکست پرچم سفید

پادکست پرچم سفید

پادکستی درباره یکی از سیاه‌ترین اتفاقاتی که در تاریخ بشر رخ داده و میلیون‌ها نفر کشته،‌ زخمی و آواره به جا گذاشته. پادکستی درباره جنگ.