«نخستین باری که چشمم به داخائو افتاد، یک روز گرم و بهاری بود. دشتها سرسبز بودند و پرندهها آوازی دلنشین میخواندند؛ اما به محض اینکه من و دیگر زندانیها وارد اردوگاه مرگ داخائو شدیم، بوی وحشتناکی به مشاممان خورد. دور و برمان را نگاه کردیم و بلافاصله متوجه شدیم دلیلش اجساد بیشماری بود که روی هم تلنبار شده بودند و زیر نور آفتاب میپوسیدند.
آن زمان من ۲۳ ساله بودم و هیچ امید و آرزویی در وجودم باقی نمانده بود. شهری که در آن زندگی میکردم تبدیل به تلی از خاکستر شده بود و خانوادهام همه از بین رفته بودند…».
داستان جودیت اشنایدرمن، گرچه تکراری و آشنا، اما به اندازهی تکتک داستانهای نقل شده از دوران هولوکاست اهمیت دارد. هولوکاست بخشی از «راهحل نهایی» هیتلر برای «معضل یهودیان» بود که اردوگاههای کار اجباری در آن نقشی کلیدی ایفا میکردند.
نخستین اردوگاهی که نازیها در راستای اجرای اهداف پلید خود بنا کردند، داخائو نام داشت که در سال ۱۹۳۳، کمی پس از به قدرت رسیدن آدولف هیتلر تاسیس شد. این اردوگاه در ابتدا برای زندانیان سیاسی ساخته شده بود؛ اما به مرور تبدیل به کشتارگاهی شد که در آن هزاران یهودی از گرسنگی، بیماری و اضافهکاری جان سپردند. علاوه بر یهودیان، افراد دیگری مانند هنرمندان، روشنفکران، همجنسگرایان و عقبماندگان ذهنی نیز که از نظر هیتلر وجودشان در «آلمان جدید» غیرضروری بود، در این اردوگاه زندانی شدند.
اردوگاه مرگ داخائو نخستین اردوگاه کار اجباری در آلمان نازی
در مارس سال ۱۹۳۳ و پس از صدراعظم شدن آدولف هیتلر، هاینریش هیملر (فرماندهی اساس)، از افتتاح نخستین اردوگاه کار اجباری خبر داد.
نخستین گروه از زندانیان داخائو شامل سوسیالیستها و کمونیستها بودند. هیلمار وکرله، یکی از مقامات اساس، به عنوان اولین فرماندهی داخائو انتخاب شد.
از همان ابتدا، نگهبانان اردوگاه با زندانیان به طرز وحشیانهای رفتار میکردند. در سال ۱۹۳۳، یک یهودی به نام سباستین نِفتزگر که پیش از این، شهروندی عادی و معلم مدرسه بود، در داخائو تا سر حد مرگ کتک خورد. افسران اساس که مدیریت اردوگاه را بر عهده داشتند علت مرگ او را خودکشی اعلام کردند؛ اما در کالبدشکافی او مشخص شد که دلیل مرگ، خفگی بوده است.
دادستان عمومی مونیخ، وکرله و زیردستانش را به جرم قتل محکوم کرد؛ اما حکم او به سرعت توسط هیتلر رد شد. پس از آن هیتلر طی حکمی رسمی اعلام کرد که در داخائو و دیگر اردوگاههای کار اجباری، نیازی به اجرای قوانین رسمی آلمان نیست و مدیریت اردوگاهها به عهدهی افسران اساس است. در نتیجه آنها اختیار دارند هرطور صلاح دانستند زندانیان را مجازات کنند.
در ژوئن ۱۹۳۳، تئودور آیکه به عنوان جانشین وکرله، فرماندهی داخائو شد. او بلافاصله قوانینی برای اردوگاه تعیین کرد. از جمله اینکه زندانیانی که قانونشکنی کنند، به شدت مورد ضرب و شتم قرار میگیرند و کسانی که قصد فرار داشته باشند، بلافاصله کشته میشوند! این قوانین پایه و اساس عملکرد کلی اردوگاههای کار اجباری در آلمان نازی را تشکیل دادند.
گسترش اردوگاه داخائو
شرایط زندگی در داخائو بسیار سخت بود و جمعیت آن روز به روز افزایش مییافت. این اردوگاه تنها به اندازهی شش هزار نفر جا داشت اما تا سال ۱۹۴۴ حدود سی هزار نفر در آن زندانی شده بودند.
نهایتا این شرایط باعث شد اردوگاه اصلی گسترش پیدا کند و تعدادی زیرمجموعه در جنوب آلمان و اتریش به آن اضافه شود. در این اردوگاهها، زندانیانی که توان جسمانی کافی داشتند، به عنوان برده در کارخانههای تولید تسلیحات و ابزار مورد نیاز ارتش آلمان به کار گرفته میشدند.
با شروع جنگ جهانی دوم، هیتلر به مرور به این نتیجه رسید که تنها با ممنوع کردن کسب و کار یهودیان و تحقیر آنان، نمیتواند «معضل یهودیان» را از بین ببرد. از نظر او راهحل این مشکل، نابودی تمام یهودیان اروپایی بود که با ساختن اردوگاههای بیشتر میسر میشد.
داخائو، اردوگاهی برای مرگ
از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵، هزاران اسیر و زندانی بر اثر بیماری، سوءتغذیه و کار بیش از حد، جان خود را در اردوگاه داخائو از دست دادند و بسیاری دیگر نیز به دلیل سرپیچی از قوانین اردوگاه کشته شدند.
در سال ۱۹۴۱، هزاران سرباز روس که توسط ارتش آلمان اسیر شده بودند، به داخائو منتقل شده و با شلیک گلوله به قتل رسیدند. یک سال بعد در قسمتی از اردوگاه، چهار کورهی بسیار بزرگ بنا شد که از آن برای سوزاندن اجساد زندانیها استفاده میکردند. در آن سال، هیتلر طرح «راه حل نهایی» را با هدف نابودسازی یهودیان اجرا کرد. به دستور او هزاران نفر از بازداشتشدگان یهودی داخائو به اردوگاههای مرگ در لهستان انتقال یافتند تا در اتاقهای گاز کشته شوند.
نازیها از زندانیان در آزمایشات پزشکی نیز استفاده میکردند. زندانیان که برای پزشکان نازی نقش موش آزمایشگاهی را داشتند، برای ساعتها در محفظههایی پر از آب یخ شناور بودند تا مقاومت بدن در برابر سرما سنجیده شود! علاوه بر این، نازیها برای درک کردن شرایط بدن انسان در ارتفاعات، زندانیان را در اتاقکهایی با فشار هوای بسیار کم قرار میدادند.
زندانیان همچنین مورد آزمایشهای مختلف مالاریا، سل و هیپوترمی قرار میگرفتند و شیوههای جدید درمان و متوقف ساختن خونریزیهای شدید روی آنها امتحان میشد. در طول این دوران صدها نفر در اثر آزمایشهای وحشیانهی نازیها جان خود را از دست دادند.
آزادی اردوگاه داخائو
در سال ۱۹۴۴ با پیشروی نیروهای متفقین در آلمان نازی، نیروهای اساس تصمیم گرفتند که اولین اردوگاه کار اجباری را از زندانیان آن تخلیه کنند. پیش از آزادسازی داخائو توسط متفقین در آوریل سال ۱۹۴۵، مرحله دوم تخلیه اردوگاه شروع شد که طی آن حدود ۷ هزار زندانی به دستور نیروهای اساس در یک راهپیمایی شش روزه به سمت شهر تگرنزی در جنوب آلمان حرکت کردند. زندانیانی که ضعیفتر بودند و نمیتوانستند پا به پای بقیه حرکت کنند توسط افراد اساس کشته شدند و بسیاری نیز در اثر گرسنگی یا خستگی از بین رفتند.
سربازان آمریکایی پس از ورود به داخائو در آوریل ۱۹۴۵، با تعدادی زندانی ضعیف و لاغر و اجساد پراکنده در محوطه مواجه شدند. افرادی که از راهپیمایی به تگرنزی جان سالم به در برده بودند نیز چند ماه بعد توسط نیروهای آمریکایی آزاد شدند.
داخائو در طول دوران فعالیتش به عنوان اردوگاه کار اجباری و اردوگاه مرگ، بیش از ۲۰۰ هزار زندانی را در خود جای داد. علاوه بر تعداد نامعلوم کشته شدگان در سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۹، از ژانویه سال ۱۹۴۰ تا مه ۱۹۴۵ حداقل ۲۸ هزار زندانی در این اردوگاه جان باختند، بعلاوه افرادی که نام آنها هیچوقت در لیست زندانیان ثبت نشد و تا به حال آمار دقیقی از آنها منتشر نشده است.
اردوگاه داخائو پس از جنگ جهانی دوم
در سال ۱۹۴۵، اردوگاه داخائو توسط آمریکاییها به عنوان محلی برای بازداشت و محاکمهی جنایتکاران نازی و نیروهای اساس استفاده شد. در سال ۱۹۴۶ نیز عدهای از سربازان فراری ارتش شوروی در آن زندانی شدند که پس از مدتی دست به شورش زدند و حتی قسمتهایی از اردوگاه را به آتش کشیدند.
در اواخر سال ۱۹۴۸، آلمانیهایی که در دوران جنگ جهانی دوم به مناطق اشغال شده مهاجرت کرده بودند، تبعید شدند و اجبارا به آلمان بازگشتند. با توجه به کمبود فضای زندگی، داخائو تا دههی ۶۰ میلادی پذیرای این پناهجویان و مهاجران بود. پس از آن، عدهای از زندانیان نجاتیافتهی داخائو، تصمیم به بازسازی و ساختن بنای یادبودی در این اردوگاه گرفتند که امروزه نیز بازدید از آن برای عموم آزاد است.
«داخائو» نیز مانند بسیاری از نامهای دیگری که بارها به گوشمان خورده، یادآور خاطراتی تلخ و جنایاتی بزرگ است که در طول جنگ رخ داده است. تکتک این اتفاقات و تصمیمات کسانی که قدرت را به دست داشتند، تاثیر زیادی بر روند تاریخ و روحیات و احساسات مردم آن زمان گذاشت. احساساتی مملو از نفرت، ترس و مرگ که شاید هنوز در ذهن و افکار بسیاری از مردم دنیا زنده باشد.