جنگ کره – قسمت آخر – معجزه‌ای برای پایان جنگ

با ورود مستقیم چین به نفع کره شمالی، معادلات جنگ دو کره باز هم تغییر کرد. حالا دیگه آتش توپخونه‌های دو طرف لحظه‌ای خاموش نمی‌شد. نیروهای هر دو جبهه در مواضع دفاعی خودشون مستقر بودن و فقط به حمله‌های دشمن جواب می‌دادن. دیگه هیچ کدوم از طرفین قدرت پیشروی تو خاک حریف رو نداشت. بمب‌افکن‌های آمریکایی روزانه چندین بار مناطق مختلف کره شمالی رو بمباران می کردن تا جایی که دیگه هدفی برای انفجار بمبها باقی نمونده بود. مقامات سیاسی کشورهای درگیر جنگ، تو این بن‌بست خودساخته گرفتار شده بودن. تو این شرایط بغرنج فقط یه معجزه میتونست به کار بیاد و این معجزه تو تاریخ پنجم ماه مارس سال ۱۹۵۳ به وقوع پیوست. معجزه ای که به جز مردم شبه جزیره کره، سرنوشت افراد زیادی رو تو دنیای اون روز تغییر داد.

فرسودگی نیروها در جنگ کره

برکناری مک آرتور به کیم ایل سونگ و مائو جون تازه ای داد. نیروهای کره شمالی ۱۱ روز بعد از رفتن مک آرتور دست به عملیات جانانه ای علیه جنوبی ها زدن و تلفات سنگینی به اونا وارد کردن. نیروهای آمریکایی که از شکست های اخیر به شدت سرخورده و ناامید شده بودن، سربازهای کره جنوبی رو به کم کاری و بزدلی متهم می‌کردن. می گفتن اونا در برابر هر حمله دشمن فقط منتظر فرصت مناسب برای فرارن. بی ثباتی ارتش کره جنوبی و تلفات سنگین نیروهای ائتلاف سازمان ملل، انتقادها علیه دولت آمریکا و متحدانش رو بیشتر کرد. حالا دیگه به جز آمریکایی ها مردم کشورهای هم پیمان ایالات‌متحده هم با ادامه جنگ کره مخالفت می کردن. با این وجود جنگ تو بهار و تابستون سال ۱۹۵۱ به همون شدت قبل ادامه داشت در حالی که مرز دو کشور همون مدار ۳۸ درجه بود. یعنی بعد از یک سال نبرد و این همه تلفات، عملا هیچ کدوم از طرفین به نتیجه خاصی نرسیده بودن. فقط ۴۰۰ هزار کشته رو دست سازمان ملل مونده بود و تلفات شمالی ها ۴ برابر این رقم بود.

دیگه هیچ کدوم از طرفین جنگ به پیشروی تو خاک دشمن فکر نمی کرد. نیروهای دو طرف خسته و فرسوده شده بودن. حالا سربازها فقط تو مواضع دفاعی خودشون پشت مرز خودی، مستقر بودن و از همونجا به حملات دشمن جواب می دادن.

مثل جنگ جهانی اول، نبرد به شکل سنگر به سنگر پیش می رفت. دیگه هر دو طرف فهمیده بودن که قرار نیست پیروز این‌نبرد بشن؛ پس باید به مذاکره برای برقراری آتش بس فکر می کردن.

شروع مذاکرات برای پایان دادن به جنگ کره

تو تابستون ۱۹۵۱ شوروی تو جلسه مجمع عمومی سازمان ملل خواستار آتش بس تو جنگ کره شد. آمریکا هم با شروع مذاکرات صلح موافقت کرد. این مذاکرات تو تاریخ دهم ژوئیه ۱۹۵۱ حول سه محور اصلی شروع شد:

  •  تعیین خط مرزی بین دو کشور  
  • تبادل اسرا و 
  • نحوه تضمین آتش بس.

دو طرف تلاش می کردن شرایط مورد نظر خودشونو تحمیل کنن به همین دلیل این مذاکرات بعد از حدود ۴۰ روز بدون هیچ نتیجه ای به پایان رسید چون شمالی‌ها به این بهانه که نیروهای سازمان ملل به یه منطقه بی طرف حمله کردن، حاضر به ادامه مذاکرات نشدن و جنگ طبق روال قبل از سر گرفته شد.

نکته جالب در مورد این مذاکرات اینه که حتی نماینده های دو طرف که ظاهرا برای برقراری صلح اومده بودن، مثل سربازاشون تو جبهه جنگ، با روحیه خصمانه وارد این جلسات می شدن و همین یکی از دلایل کند شدن روند مذاکرات بود. انگار خشونت نیروهای نظامی دو طرف علیه همدیگه به دیپلمات ها هم سرایت کرده بود. 

تمام نیروهای درگیر این جنگ، مرتکب خشونتهای وحشیانه ای شده بودن. کمونیستهای شمالی صدها نفر از اسرای آمریکایی رو اعدام کرده بودن؛ اونم به شکل شلیک یک گلوله به پشت سر. طبق ادعای گزارش هایی که بعدها در مورد تلفات این جنگ منتشر شد، شمالی ها فقط تو یک فقره از کشتار مردم کره جنوبی، ۵ تا ۷ هزار نفر رو قتل عام کردن و تو گورهای دسته جمعی به خاک سپردن.

از طرف دیگه نیروهای سازمان ملل هم به جز سربازای دشمن علیه مردم غیرنظامی کره شمالی مرتکب جنایتهای وحشتناکی شدن. البته سران سازمان ملل برای توجیه این اقدامات ضد حقوق بشری ادعا می کردن که سربازای شمالی برای فریب اونا به جای پوشیدن یونیفرم نظامی لباس کشاورزای های کره شمالی رو می پوشن و در واقع بیشتر غیر نظامی های کشته شده شمالی همون سربازای ارتش این کشورن که لباس مردم عادی رو پوشیدن که البته این همه ماجرا نبود.

شرایط برای نیروهای روس دشوار می‌شود

جنگ با تلفات سنگین برای دو طرف ادامه داشت بدون اینکه اتفاق خاصی بیفته. آمریکایی ها بین اوت تا اکتبر ۱۹۵۱ فقط برای تصرف چند تا تپه تلفات سنگینی دادن. شمالی ها هم که دیگه هیچ فرودگاه سالمی براشون نمونده بود مشغول بازسازی اونا شدن تا میگ های شوروی بتونن فرود بیان. چون نبرد هوایی بین خلبانهای روس و آمریکا تو دومین سال جنگ هنوز ادامه داشت.

با شروع سال ۱۹۵۲ تلفات روس‌ها در جنگ های هوایی بیشتر شد. این جنگ برای خلبانهای روس با جنگ جهانی دوم قابل مقایسه نبود. اونا تو جنگ با آلمان میتونستن روزانه ۵ عملیات انجام بدن ولی تو کره به خاطر فشار G بالاتر، نمی تونستن بیشتر از ۳ عملیات انجام بدن. 

طولانی شدن جنگ اونا رو به شدت خسته کرده بود تا جایی که حتی مرخصی های ۲۰ روزه هم تاثیری نداشت. اونا بی انگیزه شده بودن و دیگه نتیجه عملیات براشون فرقی نمی کرد. پس فرمانده لشکر شوروی ناچار شد خیلی از اونا رو به خونه برگردونه و از خلبان‌های تازه کار و بی تجربه استفاده کنه.

یه مشکل دیگه این بود که شوروی حضور خلبان‌های خودش رو تو این جنگ از همه مخفی نگه داشته بود، حتی سربازهای چینی و کره‌ای هم از حضور اونا اطلاعی نداشتن. وقتی یکی از هواپیماهای روسی مورد حمله قرار می‌گرفت و خلبان ناچار به فرود با چتر نجات می شد، مردم محلی کره شمالی با دیدن چهره اروپایی خلبان فکر می کردن اون از نیروهای دشمنه و بهش حمله می کردن. حتی گاهی سربازای کره شمالی بهش شلیک می کردن. علاوه بر این خلبانهای روس دستور داشتن به هیچ عنوان اسیر نشن. چون لو رفتن هویت اونا باعث رسوایی بین‌المللی شوروی می شد. یکی از بهترین خلبان‌های روس به همین دلیل ناچار شد خودکشی کنه تا دست نیروهای دشمن نیفته. بعد از این ماجراها خلبان‌های شوروی عکس‌های کیم ایل سونگ و مائو رو روی لباسشون می چسبوندن تا اونا رو با نیروهای ائتلاف جنوبی اشتباه نگیرن.

مذاکرات مجدد برای آتش بس

تو سپتامبر ۱۹۵۲ دور جدید مذاکرات آتش بس بین نمایندگان آمریکا و کره جنوبی از یک طرف و کره شمالی و چین از طرف دیگه آغاز شد. علت اصلی عدم توافق طرفین، دو تا موضوع بود. اول اینکه چینی ها می خواستن مرز بین دو کره همون مدار ۳۸ درجه باشه اما آمریکایی ها مرز جنگی اون روزها رو به عنوان مرز نهایی دو کشور در نظر داشتن که تو قسمت شمالی مدار ۳۸ درجه قرار داشت. تعیین مرز مورد نظر آمریکا به معنی از دست رفتن قسمتهایی از خاک کره شمالی بود که کمونیستها به هیچ عنوان زیر بارش نمی رفتن. موضوع دوم مربوط می شد به اسرای جنگی. سازمان ملل می خواست به همه اسرا برای بازگشت یا عدم بازگشت به وطنشون حق انتخاب بده اما کمونیست‌ها با این موضوع مخالف بودن. انگار سرنوشت اسرای جنگی مهمتر از سرنوشت هزاران سربازی بود که هر روز در میدان جنگ کشته و زخمی می شدن. البته ادعای آمریکایی ها در مورد حق انتخاب اسرا برای بازگشت به وطن چندان هم واقعی نبود چون تو اردوگاههای سازمان‌ملل به اسرا برای عدم بازگشت به کره شمالی فشار می آوردن؛ حتی به اجبار رو بدن بعضی از اونا شعارهای ضد کمونیستی، خالکوبی می کردن تا اگه بخوان هم جرات نکنن به کشورشون برگردن. اگه اسیری با صراحت از تمایلش به رفتن به کره شمالی صحبت می کرد، یا زیر کتک سیاه و کبود می شد و یا حتی ممکن بود به قتل برسه. خیلی از اسرا از ترس جونشون نمی تونستن نظر واقعیشونو اعلام کنن. ائتلاف سازمان ملل همزمان با شروع دور جدید مذاکرات صلح، ۱۷۱ هزار اسیر شمالی داشت که ادعا می کرد ۵۰ هزار نفر اونا تمایلی به بازگشت به کره شمالی ندارن؛ اما شمالی ها به هیچ‌عنوان حاضر به پذیرش این رسوایی نبودن چون تبعات تبلیغاتی سنگینی براشون داشت. مگه میشه کسی نخواد به بهشت خلق برگرده؟!! این اختلافات حل نشدنی باز هم مانع پیشرفت مذاکرات شد؛ ترومن تو خاطراتش در مورد بی نتیجه بودن این مذاکرات نوشته” سر و کله زدن با دولت‌های کمونیست مثل برخورد یه مرد صادقه که سعی داره با شاه شیادها یا سرکرده احمق ها گفتگو کنه.”

جنگ کره ادامه دارد

با به بن بست رسیدن مذاکرات صلح، جنگ ادامه پیدا کرد و هزاران کشته و آواره دیگه برای هر دو طرف به جا گذاشت. یکی از مخالفای سرسخت صلح تو اون روزا، سینگمان ری رئیس‌جمهور کره جنوبی بود که می گفت باید جنگ رو تا نابودی کامل کره شمالی ادامه داد. همین طرز فکر سینگمان ری به همراه ضعف عملکرد و فساد دولت کره جنوبی، مقامات آمریکا، بریتانیا و فرانسه رو به این نتیجه رسوند که سینگمان ری لیاقت حمایت اونا رو نداره ولی جایگزین مناسبی هم برای ری پیدا نمی کردن. برخلاف میل اونا، ری موفق شد مجددا تو دومین دوره انتخابات ریاست جمهوری کره جنوبی با کسب ۷۲ درصد آرا پیروز بشه. این رئیس‌جمهور ۷۷ ساله تلاش می کرد نظرات سیاسی خودشو به آمریکا تحمیل کنه و همچنان مخالف آتش بس و خواهان ادامه جنگ بود.

آیزنهاور و جنگ کره

آیزنهاور ژنرال ۵ ستاره ارتش آمریکا بود که سابقه فرماندهی نیروهای متفقین در جنگ جهانی دوم رو هم داشت. اون به خاطر اقدامات ارزنده ش تو جنگ جهانی، حتی از دولت شوروی هم نشان قهرمانی گرفته بود و هنوز هم با روسها روابط دوستانه ای داشت. مردم آمریکا آیزنهاور رو به خاطر خدماتی که تو جنگ جهانی به کشور کرده بود، مرد قدرتمندی می دونستن و معتقد بودن آیزنهاور تنها کسیه که میتونه اونا رو از شر جنگ کره نجات بده و فرزندانشون رو به خونه برگردونه. در واقع یکی از دلایل اصلی پیروزی آیزنهاور تو انتخابات، قولی بود که تو یکی از سخنرانی های تبلیغاتیش داده بود. اون تو این سخنرانی که از طریق رادیو برای تمام مردم آمریکا پخش شد، از جنگ کره به عنوان گورستان ۲۱ هزار آمریکایی انتقاد کرد و قول داد در صورت برگزیده شدن به عنوان رئیس جمهور به صورت شرافتمندانه ای به این جنگ پایان بده و برای این کار شخصا به کره سفر می کنه.  

آیزنهاور علیرغم اینکه تو  شعارهای انتخاباتی، خودش رو مخالف جنگ معرفی می کرد، حواسش به جنگ سرد با بلوک شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی بود و به همین خاطر به دنبال افزایش تجهیزات استراتژیک و تسلیحات اتمی برای حمله احتمالی به چین و روسیه هم بود. آیزنهاور تو دسامبر ۱۹۵۲ و بلافاصله بعد از پیروزی تو انتخابات در سفری سه روزه به کره رفت و از جبهه های جنگ، بیمارستانهای سیار و مجروحین دیدار کرد. همزمان با شروع کار آیزنهاور به عنوان رییس جمهور، ژنرال ریجوی به فرماندهی نیروهای ناتو تو اروپا منصوب شد و به جاش ژنرال کلارک فرمانده نیروهای سازمان ملل تو کره شد. ژنرال کلارک افکار ضد کمونیستی شدیدی داشت و با خشونت بیشترِ آمریکا تو جنگ کره موافق بود. طرح پیشنهادی کلارک، برای ادامه جنگ، مشابه طرحهای مک آرتور بود و شامل استفاده از بمب اتم هم می شد.

پنتاگون بعد از بررسی طرح پیشنهادی ژنرال کلارک از ریجوی که حالا فرمانده ناتو شده بود، خواست نظرش رو در مورد میزان تلفات احتمالی این عملیات و همینطور اقدامات نظامی تو خاک چین اعلام کنه. ریجوی در جواب گفت تلفات عملیات زمینی تو خاک کره ۳۵۰ تا ۴۰۰ هزار نفره که در صورت حمله به چین این رقم چند برابر میشه.

با این آمارها آیزنهاور متوجه شد پیروزی تو  جنگ کره عملا غیرممکنه. خیلی ها فکر می کردن سفر آیزنهاور به کره به بهبود روند مذاکرات صلح کمک می کنه اما هیچ تغییری اتفاق نیفتاد و جنگ تا ۶ ماه دیگه ادامه پیدا کرد. آمریکایی ها همچنان و با شدت بیشتر کره شمالی رو بمباران می کردن. اونا با وجود محافظت میگ های شوروی از تاسیسات کره شمالی، موفق شدن یکی از نیروگاههای برق شمالی ها رو بمباران کنن؛ در نتیجه این عملیات کل کشور کره شمالی و بخشهایی از شمال چین تا چند هفته بدون برق بودن. از اواخر سال ۱۹۵۲ دیگه جایی برای بمباران تو کره شمالی باقی نمونده بود.

مرگ استالین

مذاکرات صلح  هم بین طرفین جنگ  به جایی نمی رسید تا اینکه تو پنجم مارس ۱۹۵۳ اتفاقی افتاد که دنیا رو تو شوک فرو برد. استالین رهبر حزب کمونیست و پیشوای شوروی بعد از سی سال حکومت به طور ناگهانی درگذشت. اتفاقی که خیلی بیشتر از انتخاب آیزنهاور به عنوان رییس جمهور آمریکا تو سرنوشت جنگ کره تاثیرگذار بود. با مرگ استالین،مذاکرات آتش بس که متوقف شده بود دوباره تو کره از سر گرفته شد. فقط ده روز بعد از مرگ استالین، مالِنکوف Malenkov جانشین موقت پیشوا، اعلام کرد که شوروی میتونه اختلافاتش رو با همه کشورها و به خصوص با دشمن اصلیش یعنی ایالات‌متحده آمریکا از طریق مذاکره و گفتگو حل کنه. این صحبتها امید تازه ای بود برای خاتمه جنگ کره. با اینکه شوروی به صورت مستقیم تو این جنگ شرکت نداشت اما همه از نفوذی که روی کشورهای کمونیست داشت مطلع بودن. در نهایت کمیته مرکزی حزب کمونيست شوروی، به طور رسمی به پایان جنگ کره و خروج نیروهای روس از شمال چین رای مثبت داد. چین و کره شمالی اولش تا حدودی در مقابل ادامه مذاکرات صلح مقاومت کردن ولی حالا دیگه کیم ایل سونگ و مائو حمایت برادر بزرگتر رو برای ادامه جنگ از دست داده بودن و چاره ای جز نشستن پشت میز مذاکره نداشتن. از اون طرف سینگمان ری رئیس‌جمهور کره جنوبی هم بعد از اطلاع از تمایل آمریکا و شوروی به خاتمه جنگ، کمپین تبلیغاتی گسترده ای برای ادامه نبرد با کمونیستها به راه انداخت. ری تو آوریل ۱۹۵۳ اعلام کرد مردم کره جنوبی مخالف هر نوع توافقی هستن که منجر به از دست رفتن تمامیت ارضی کشورشون بشه و چنین توافقی رو مماشات با کمونیستها میدونن. بعد از این اقدامات ری، معاون وزیر امور خارجه وقت آمریکا یعنی والتر رابرتسون برای گفتگو با ری به کره جنوبی رفت و اعلام کرد آمریکا قصد داره از جنگ کره خارج بشه و حتی اگه مذاکرات آتش بس هم به نتیجه نرسه، این کارو میکنه پس بهتره دولت سینگمان ری تلاش کنه هر چه زودتر با شمالی ها به توافق برسه. حالا دیگه چینی ها هم با پایان جنگ موافق بودن و برای اینکه سینگمان ری رو سر جاش بشونن و از ادامه جنگ منصرفش کنن، دست به عملیاتی زدن که به نبرد سرنوشت ساز مشهور شد. شعار این عملیات یه ضرب المثل چینی بود که میگفت “مرغ رو بکش تا حساب کار دست میمون بیاد”

نبرد سرنوشت‌ساز

تعداد نیروهای چینی حاضر تو این عملیات ۴ برابر سربازهای کره جنوبی بود. اونا تو ۳ روز موفق شدن جنوبی ها رو در هم بکوبن و تا ۲۵ کیلومتر تو خاک کره جنوبی پیشروی کنن. ۳ هزار سرباز به همراه ۵۰ تانک و ۱۵۳ توپ جنگی رو هم به غنیمت بردن. سینگمان ری بعد از این شکست بالاخره فهمید ارتش کشورش توان ادامه جنگ اونم به صورت مستقل و بدون حمایت غرب رو نداره پس ناچار شد اعلام کنه با وجود مخالفتش با برقراری آتش بس در صورت توافق طرفین درگیر در جنگ، مانع از اجرایی شدن مفاد قرارداد صلح نمیشه ؛هرچند که حاضر نیست متن توافقنامه رو امضا کنه. بالاخره تمام طرفین این جنگ طولانی و بی نتیجه برای توافق نهایی اعلام آمادگی کردن.

ژنرال کلارک به دنبال پایان دادن به جنگ کره

روز ۲۶ مارس، دور جدید مذاکرات به درخواست ژنرال کلار‌ک آغاز شد. ۴ روز بعد چوئِن لای نخست وزیر چین  Cho en lai پیشنهاد فوق العاده ای داد که منجر به صدور قطعنامه در مورد تبادل اسرا شد. گفتیم که مسئله تبادل اسرا یکی از اختلافات اساسی تو مذاکره بود که مانع از توافق طرفین می شد. چوئِن لای گفته بود “هر دو طرف مذاکره باید بلافاصله بعد از پایان درگیری های نظامی تلاش کنن اسرا رو به کشورشون برگردونن. اونایی رو هم که مایل به بازگشت به وطن نیستن به کشور بی طرفی بفرستن تا بعدا در موردشون به شکل عادلانه ای تصمیم گیری بشه.” پذیرش پیشنهاد سازمان ملل در مورد اسرا از طرف مقامات چینی اولین گام مهم تو مسیر پایان جنگ کره بود. بعد از این توافق اولیه تو ژوئن ۱۹۵۳ کمیته بی طرفی برای مبادله اسرا تشکیل شد و کارشو برای تبادل زندانی بین دو طرف از همون موقع شروع کرد. چند هفته بعد، بالاخره روز موعود فرا رسید. روزی که قرار بود پیمان ترک مخاصمه به تایید طرفین جنگ برسه‌. ساختمونی که قرار بود مذاکره کننده ها معاهده آتش بس رو اونجا امضا کنن، یک شبه ساخته شد. ژنرال کلارک فرمانده نیروهای سازمان ملل درخواست کرد این ساختمون برای ورود نمایندگان هر طرف یک ورودی جداگونه داشته باشه. کلارک اولین فرمانده آمریکایی بود که ناچار شد بدون کسب پیروزی تن به آتش بس بده. اون بعدها ناراحتی خود شو از این بابت اعلام کرد. بالاخره پیمان ترک مخاصمه تو روز ۲۷ ژوئیه ۱۹۵۳ بعد از سه سال و ۳۲ روز که از شروع جنگ می گذشت، امضا شد. بعد از ۵۷۵ جلسه مذاکره و رد و بدل شدن حداقل ۱۸ میلیون کلمه،  دو طرف پایان جنگ رو اعلام کردن در حالی که هر طرف به مواضع قبلی خودش برمیگشت. تو این مراسم نماینده های ۱۶ کشور عضو سازمان ملل حضور داشتن و جلسه فقط ۱۱ دقیقه طول کشید.

توافقنامه صلح بعد از امضای نماینده آمریکا به امضای رئیس هیئت نمایندگی کره شمالی و رئیس هیئت سازمان ملل رسید؛ اما نماینده کره جنوبی حاضر به امضای قرارداد آتش بس نشد؛ البته مفاد توافق بلافاصله بعد از امضای باقی نماینده ها اجرایی شد. هیئت های نمایندگی دو طرف به محض امضای توافقنامه بدون بیان حتی یک کلمه و بدون اینکه با هم دست بدن از محل برگزاری جلسه خارج شدن.

مفاد توافقنامه

طبق مفاد توافقنامه، مدار ۳۸ درجه درست مثل روزهای قبل از جنگ، به عنوان منطقه مرزی بین دو کشور تعیین شد و تو این ناحيه دیوار مستحکمی بین دو کشور ساختن که برای ساختش بیشتر از ۸۰۰ هزار تن سیمان و ۲۰۰ هزار تن میلگرد به کار رفت. یه منطقه غیر نظامی هم با دو کیلومتر عرض در کنار این مرز در نظر گرفته شد تا بین دو طرف یه حد وسطی وجود داشته باشه. تبادل اسرا هم که از قبل شروع شده بود، ادامه پیدا کرد. ائتلاف سازمان‌ملل تو سال اول بعد از امضای پیمان صلح، حدود ۷۸ هزار اسیر کره ای و ۲۰ هزار اسیر چینی رو آزاد کرد. در مقابل، دولت کره شمالی حدود ۱۳ هزار اسیر رو آزاد کرد. اسرایی  هم که نمی خواستن به کشورشون برگردن به منطقه ای بی طرف تحت حفاظت سربازای هندی منتقل می شدن و می تونستن به مدت ۹۰ روز اونجا بمونن تا محل اقامت نهایی شون مشخص بشه. نیروهای تبلیغاتی کمونیست از این فرصت ۹۰ روزه برای دیدار با سربازهایی که نمیخواستن به کره شمالی برگردن، استفاده می کردن تا اونا رو به بازگشت ترغیب کنن؛ ولی در نهایت تعداد زیادی از اونا تصمیم‌گرفتن یا تو کره جنوبی بمونن و یا به کشور تایوان که تحت کنترل نیروهای ملی گرای چینی بود، برن. مقامات کره شمالی از برنگشتن سربازاشون و اینکه ناچار شده بودن تن به چنین توافق خفت باری بدن خیلی عصبانی بودن ولی کاری ازشون بر نمی اومد.

از طرف دیگه شرایط صلح برای آمریکا خیلی بدتر و ناراحت کننده تر بود؛ چون بعد از صرف هزینه های سنگین و تلفات بالا، کره شمالی هنوز هم برای کره جنوبی یه تهدید جدی بود و بین این دو کشور هیچ صلحی برقرار نشد. توافقی که به دست اومد فقط برای ترک مخاصمه بود. در واقع این دو کشور همین امروز هم با هم رابطه دوستانه ای ندارن و در واقع دشمنایی هستن که فعلا تو آتش بس موقت به سر می برن. در واقع این اولین باری بود که ایالات متحده تو جنگی شرکت کرده بود ولی پیروز این جنگ نبود. بعد از امضای معاهده خاتمه جنگ، حتی هری ترومن رئیس‌جمهور قبلی آمریکا به نشونه اعتراض گفت” اگه من با چنین شرایطی صلح کرده بودم، اونا یعنی جمهوری خواها منو تا حالا تیکه تیکه کرده بودن.” در واقع ترومن حق داشت و درست می گفت اما محبوبیت و نفوذ آیزنهاور به عنوان یه قهرمان ملی از لحاظ سیاسی بهش این قدرت رو داد که با رقیب کمونیستش توافق کنه؛ در حالی که مخالفانش معتقد بودن آمریکا باید به راحتی تو جنگ کره پیروز می شد و کره شمالی رو نابود می کرد. البته تو اون روزها بیشتر مردم آمریکا به قدری از جنگ خسته شده بودن که حاضر بودن برای تموم شدنش هر شرایطی رو قبول کنن و همین موضوع برگ برنده آیزنهاور برای دفاع از عملکرد دولتش در مقابل منتقدین توافق کره بود.

از مذاکره کننده تا جنایتکار؟ هنری کیسینجر کی بود؟

پلی‌لیست بیشتر بدانیم‌های تاریخی در یوتیوب

سایت پادکست پرچم سفید

حمایت از پرچم سفید در سایت حامی باش

حمایت از پادکست پرچم سفید از طریق پی‌پل

متن: نازنین قاری

تدوین: الیاس گرجی

روایت: احسان طریقت

شبکه‌های اجتماعی پرچم سفید

توییتر | اینستاگرام