قسمت اول از پرونده جنگ ویتنام: خون و بامبو

نگاهی به تاریخ ویتنام

برای بررسی آغاز جنگ ویتنام، اول از همه یه نگاه مختصری به ویتنام و تاریخ این کشور آسیایی بندازیم. ویتنام یکی از کشورهای جنوب شرقی آسیا ست که از شمال با چین، از غرب با لائوس و کامبوج و از طریق خلیج تایلند با فیلیپین، اندونزی و تایلند مرز مشترک داره. سابقه اولین دولت شناخته شده ویتنامی در طول تاریخ بر می‌گرده به هزار سال قبل از میلاد مسیح. اما چینی ها تو دوران حکومت امپراتوری هان موفق شدن تو سال ۱۱۱ قبل از میلاد ویتنام رو به اشغال خودشون در بیارن. از اون تاریخ تا اواسط قرن نوزدهم میلادی یعنی چیزی حدود دو هزار سال، ویتنام به عنوان یکی از استان‌های چین شناخته می‌شد. البته در طول این سال ها هر از گاهی ویتنامی ها برای استقلال کشورشون علیه حاکمان چینی ویتنام شورش می‌کردن و حتی موفق به شکست اونا می‌شدن اما دولت‌های به ظاهر مستقل ویتنام هم در واقع تحت تسلط کامل چین قرار داشتن. مردم این کشور هم کاملا تحت تاثیر فرهنگ و آداب و رسوم چینی ها بودن.

استعمار فرانسه

تا اینکه امپراتوری فرانسه‌ تو اواسط قرن نوزدهم در ادامه کشور گشایی ها و توسعه قلمرو خودش موفق شد بخش‌های زیادی از آسیای جنوب شرقی رو مستعمره خودش کنه. ارتش فرانسه تو سال ۱۸۵۸ وارد ویتنام شد و تو مرحله اول بندر دانَنگ Da Nang رو تصرف کرد اما حدود ۲۵ سال طول کشید تا بتونه تمام کشور ویتنام رو تصرف کنه. بالاخره تو سال ۱۸۸۳ نیروی دریایی فرانسه موفق شد بعد از بمباران پایتخت ویتنام، پادشاه این کشور رو وادار به امضای قراردادی کنه که طبق مفاد این قرارداد فرانسه به عنوان حاکم کل سرزمین ویتنام به رسمیت شناخته می‌شد.

مقاومت ویتنامی‌ها

علیرغم اینکه خیلی از ویتنامی ها بدون هیچ مقاومتی تسلیم ارباب‌های فرانسوی شدن، اما یه تعدادی از مردم ملی گرای این کشور از همون روزهای اول اشغال ویتنام، به مخالفت و مبارزه با فرانسوی ها مشغول شدن. اونا با حملات چریکی و شجاعانه خودشون سربازای فرانسوی رو غافلگیر می‌کردن و حاکم فرانسوی ویتنام که یه ژنرال نظامی بود دچار دردسر‌های زیادی شد. در مقابل، فرانسوی ها هم برای مقابله با چریک‌های ویتنامی و سرکوب اونا دست به کشتار و خشونت‌های وحشتناکی می‌زدن. اونا هر روستایی رو که فکر می‌کردن مخفیگاه چریک ها ست، به طور کامل تخریب می‌کردن و اهالی اون روستا رو به رگبار می‌بستن. فرانسوی ها به کمک این روش‌های خشونت آمیز موفق شدن تا اوایل قرن بیستم، حکومت خودشون رو تو ویتنام تثبیت کنن. اونا ویتنامی ها رو برده خودشون می‌دونستن و رفتار تحقیرآمیزی باهاشون داشتن، مجبورشون می‌کردن ساعت‌های طولانی تو پروژه‌های سنگین عمرانی مثل ساخت جاده ها، پلها و خطوط ریلی کار کنن. این رفتارها روز به روز نارضایتی مردم ویتنام رو از اشغال کشورشون توسط فرانسوی ها بیشتر می‌کرد. اونا فرانسوی ها رو دشمن خودشون می‌دونستن برای همین، با شروع قرن بیستم تفکرات ملی گرایانه بیشتر از قبل بین مردم ویتنام رایج شد. ولی فرانسوی ها هم حواسشون جمع بود و به شدت با ویتنامی هایی که برای استقلال کشورشون تلاش می‌کردن برخورد می‌کردن و اونا رو به زندان، تبعید و حتی اعدام محکوم می‌کردن.

جنگ جهانی اول و پیروزی متفقین

اوضاع ویتنام در طول سال‌های جنگ جهانی اول به همین صورت بود تا اینکه جنگ تو سال ۱۹۱۹ و با پیروزی قوای متفقین که فرانسه هم یکی از اونا بود، به پایان رسید. بعد از تموم شدن جنگ، کنفرانسی تو پاریس تشکیل شد تا کشورهای پیروز در مورد وضعیت کشورهای شکست خورده این جنگ تصمیم گیری کنن. در جریان این کنفرانس یه روز یه جوان لاغر و قد بلند ویتنامی که هنوز ۳۰ سالش هم نشده بود، به هتل محل اقامت ویلسون رئیس‌جمهور آمریکا که نماینده این کشور تو مذاکرات پاریس بود، رفت تا نامه ای رو به دست پرزیدنت ویلسون برسونه. اون جوان لاغر اندام که چنین جسارتی از خودش نشون داده بود کسی نبود جز هوشی مین Hu Chi Minh رهبر آینده و اسطوره ای ویتنامی ها که البته اون موقع، فقط به عنوان نماینده ملی گراهای ویتنام خودش رو به پاریس رسونده بود تا از رئیس‌جمهور آمریکا درخواست کنه که فرانسوی ها رو مجاب کنه به اعلامیه ای که خود ویلسون نوشته بود، عمل کنن.

عدم موفقیت هوشی مین

ویلسون بعد از پایان جنگ جهانی اول پیشنهاد‌های خودش رو برای دنیای بعد از جنگ در قالب یه اعلامیه چهارده ماده ای اعلام کرده بود. ویلسون تو یکی از بندهای این اعلامیه تاکید کرده بود که منافع مردم کشورهای مستعمراتی باید با منافع حکمران‌های اروپایی اونا برابر باشه و همین بند نور امید رو تو دل اون جوان وطن‌پرست ویتنامی روشن کرده بود که شاید بالاخره راهی پیدا بشه که مردم کشورش از ظلم استعمارگرای فرانسوی نجات پیدا کنن. هوشی مین موفق به دیدار ویلسون نشد ولی منشی ویلسون قول داد که حتما نامه شو به دست رئیس‌جمهور برسونه اما هیچ وقت این کار رو نکرد و تو کنفرانس پاریس هیچ اشاره ای به ویتنام و ظلمی که فرانسوی ها به مردم این کشور می‌کردن نشد. نیروهای فرانسه، سرمست از پیروزی در جنگ‌جهانی اول با اقتدار به حکومت شون در ویتنام ادامه دادن. اما هوشی مین هم، کسی نبود که به این راحتی ها تسلیم بشه.

زندگی هوشی مین

حالا یه کم از هوشی مین براتون بگم چون یکی از مهم ترین شخصیت‌های پرونده جنگ ویتنام پادکست پرچم سفیده و نقش مهمی تو تاریخ معاصر ویتنام داره. اسم واقعی هوشی مین، وین سین کانگ بود و تو سال ۱۸۹۰ متولد شد. پدرش کارمند دولت دست نشانده فرانسه تو ویتنام بود اما میونه خوبی با فرانسوی ها نداشت و طرفدار استقلال کشورش بود. برای همین هوشی مین از همون بچگی تحت تاثیر تفکرات ضد استعماری پدرش قرار گرفت و از نوجوانی مبارزات مخفیانه خودش رو برای آزادی ویتنام شروع کرد. تو ۱۵ سالگی به خاطر شرکت تو تظاهراتی که علیه پادشاه ویتنام و حاکمان فرانسوی این کشور برگزار شده بود از مدرسه اخراج میشه. هوشی مین به گفته خودش تو تمام سال‌های زندگیش هدفی جز مبارزه برای آزادی و استقلال ویتنام نداشت. اون نه خانواده ای داشت نه به زندگی شخصی ش فکر می‌کرد. ویتنام، همه زندگیش بود. اما هوشی مین تو سال ۱۹۱۷ مجبور شد از ویتنام مهاجرت کنه چون تحت تعقیب پلیس بود و معلوم‌ نبود اگه بازداشت بشه چه سرنوشتی در انتظارشه. اون ناچار شد تا ۳۰ سال بعد دور از وطن محبوبش و در تبعید زندگی کنه.

فعالیت‌های هوشی مین در تبعید

هوشی مین بعد از خروج از ویتنام به عنوان کمک آشپز تو یه کشتی فرانسوی مشغول به کار شد. در طول سال‌های تبعید تو شهرهای مختلفی مثل بوستون، نیویورک، لندن و پاریس زندگی می‌کرد و برای تامین مخارج زندگیش نقاشی، عکاسی، شیرینی پزی، باغبونی و حتی برف روبی می‌کرد. هوشی مین بعد از پیروزی انقلاب روسیه و آشنایی با افکار ضد استعماری لنین به شدت تحت تاثیر نظریات کمونیستی قرار گرفت. اون به قدری شیفته تئوری‌های لنین شده بود که تو اتاقش راه می‌رفت و با صدای بلند، انگار که داره برای توده‌های خلق سخنرانی می‌کنه می‌گفت “هموطنان ستم کش! این است آنچه ما بدان احتیاج داریم، این است راه ما به رهایی.”

تاسیس حزب کمونیست فرانسه

تو سال ۱۹۲۰ هوشی مین که حالا دیگه یه کمونیست دو آتیشه بود و تو فرانسه زندگی می‌کرد همراه چند نفر از سیاستمدارای سوسیالیست، حزب کمونیست فرانسه رو تاسیس کردن. هوشی مین برای شناخت بیشتر عقاید کمونیستی به مسکو هم سفر کرد و اونجا آموزش دید. البته هوشی مین در درجه اول یه ملی گرا بود و بعد یه کمونیست؛ برای همین همیشه مورد انتقاد کمونیستها قرار داشت؛ چون اونا به جهان وطنی معتقدن و ملی گرایی رو قبول ندارن. بعد از تکمیل آموزش ها، هوشی مین برای تاسیس حزب کمونیست هندوچین به چین رفت. در کنار این ماموریت، یه گروه از ویتنامی‌های تبعیدی و مخالف حکومت فرانسه تو ویتنام تشکیل داد تا مبارزات شون رو برای آزادی ویتنام جدی‌تر دنبال کنن.

اشغال ویتنام توسط ژاپن

جنگ جهانی دوم شروع شد و فرانسه به اشغال آلمان نازی دراومد. این یه فرصت طلایی برای ویتنامی ها بود که از ضعف دولت فرانسه استفاده کنن و ویتنام رو به عنوان یه کشور مستقل و آزاد معرفی کنن؛ اما درست تو همون روزها امپراتوری ژاپن که با آلمان متحد شده بود، تصمیم گرفت مستعمره‌های آسیایی فرانسه رو به تصرف خودش در بیاره. ویتنام هم یکی از همون‌مستعمره ها بود که خیلی زود به اشغال ارتش قدرتمند ژاپن دراومد. هوشی مین که اون موقع هنوز تو چین سکونت داشت، حمله ژاپن رو محکوم کرد و مردم کشورش رو دعوت کرد که علیه اشغالگرای فرانسوی و ژاپنی متحد بشن تا همه اونا رو از کشورشون بیرون کنن.

ورود هوشی مین به ویتنام

هوشی مین تو فوریه سال ۱۹۴۱ به طور مخفیانه از طریق مرز چین وارد ویتنام میشه و میره به روستایی به اسم “پاک با”. اطراف این روستا غاری بود که هوشی مین این غار رو به عنوان مقر فرماندهی خودش برای رهبری چریک‌های ویتنامی انتخاب کرد. این غار تو دامنه کوهی بود که هوشی مین اسم اون کوه رو هم گذاشت کارل مارکس. اسم رودخونه اون اطراف رو هم به افتخار قهرمان زندگیش گذاشت لنین. هوشی مین عزمش رو جزم کرده بود تا این بار پیروز بشه برای همین تمام طرفدارانش رو دور هم جمع کرد و سازمانی رو به اسم ویِت مین” Viet Minh یعنی اتحادیه استقلال ویتنام تاسیس کرد. هر ویتنامی که آرزوی استقلال کشورش رو داشت به عضویت ویِت مین در می‌اومد اما نکته ای که اکثر این افراد چیزی در موردش نمی دونستن، ماهیت کمونیستی این گروه بود. در واقع هدف افرادی که به اتحادیه ویِت مین ملحق می‌شدن تلاش برای به دست آوردن استقلال ویتنام بود، در حالیکه هوشی مین علاوه بر آزادی ویتنام به دنبال تاسیس یه حکومت کمونیستی به رهبری خودش هم بود.

فرماندهی وین زاپ

هوشی مین برای فرماندهی شاخه نظامی گروه ویِت مین فردی رو به اسم “وین زاپ” انتخاب کرد. زاپ قبل از اینکه به ویِت مین ملحق بشه، معلم تاریخ فرانسه بود و مثل هوشی مین گرایش‌های کمونیستی داشت. زاپ هم‌ به اندازه مین آرزو داشت میهن عزیزش ویتنام از سلطه فرانسوی‌های متجاوز آزاد بشه. نفرت زاپ از فرانسوی ها بعد از اینکه همسرش رو بازداشت کردن و تو زندان تا حد مرگ کتک زدن شدیدتر شد، برای همین با انگیزه بیشتری نیروهای ویِت مین رو برای مبارزه آموزش می‌داد. اون با الهام از ناپلئون، لورنس عربستان و مائو رهبر انقلابی کمونیست‌های چین، نقشه‌های جنگی خاصی طراحی کرده بود که تمرکزشون روی تاکتیک‌های چریکی بود.

تاکتیک‌های چریکی

زاپ‌ می‌گفت نیروهاش در عین حال که همه جا حضور دارن هیچ جا هم‌ نیستن. یعنی به صورت چریکی حملاتی رو علیه ژاپنی ها و فرانسوی ها انجام میدادن و بلافاصله فرار می‌کردن و اینطوری دست سربازای فرانسوی بهشون نمی رسید. این تنها راه ممکن برای مقابله یه نیروی نظامی ضعیف با یه دشمن به مراتب قویتر و مجهزتر بود. البته همونطور که گفتم فرانسوی ها به دلیل اشغال کشورشون توسط آلمانی ها مثل سابق نمی تونستن مبارزان استقلال طلب ویتنامی رو سرکوب کنن؛ علاوه بر این ژاپنی ها هم موفق شده بودن بخش‌های زیادی از ویتنام رو از چنگ فرانسه دربیارن و حتی مقامات فرانسوی ناچار شده بودن حاکمیت ژاپن رو تو قلمرو مستعمراتی خودشون بپذیرن تا حداقل نصف ویتنام رو برای خودشون نگه دارن.

تقسیم ویتنام

تا اواخر جنگ جهانی دوم ویتنام بین دو امپراتوری ژاپن و فرانسه تقسیم شده بود. در طول سال‌های جنگ، مبارزین ویِت مین حملات زیادی رو علیه نیروهای هر دو کشور متجاوز انجام دادن اما نتونستن تغییرات چندانی تو اوضاع ویتنام به وجود بیارن. تا اینجای داستان، هنوز پای آمریکا به ویتنام باز نشده بود و نقشی تو تحولات این کشور نداشت. حتی وقتی جنگ جهانی دوم شروع شد، دولت آمریکا قصد مداخله مستقیم تو این جنگ رو هم نداشت. این ژاپنی ها بودن که با حمله به پرل هاربر، آمریکا رو وارد این نبرد خانمان‌سوز بین‌المللی کردن. و باز همین ژاپنی‌ها بودن که آمریکا رو وارد ویتنام کردن.

همکاری ویتنامی‌ها با آمریکا

آمریکایی ها تصمیم گرفتن برای تضعیف نیروهای ژاپنی از ویتنامی ها استفاده کنن؛ برای همین با هوشی مین تماس گرفتن؛ چون‌می دونستن هوشی مین رهبر مهم ترین گروه مبارز و مخالف ژاپنی ها تو ویتنامه. نماینده هایی از سازمان OSS یعنی سازمان خدمات استراتژیک آمریکا برای مذاکره با هوشی مین به ویتنام رفتن. اون روزها هنوز C.I.A تاسیس نشده بود و سازمان OSS در واقع همون وظایف سیا رو انجام می‌داد. مذاکرات با هوشی مین خوب پیش رفت و آمریکایی ها با ویت مین برای مبارزه علیه ژاپن متحد شدن. نیروهای OSS، گروه ویِت مین رو با انواع سلاح‌های نظامی مجهز کردن و به چریک‌های آماتور ویتنامی آموزش‌های پیشرفته نظامی دادن. هوشی مین به قدری از حضور آمریکایی ها تو ویتنام هیجان زده شده بود که به سربازای آمریکایی می‌گفت “ارتش وِیت آمریکن” و از آمریکا به عنوان قهرمان دموکراسی تعریف و تمجید می‌کرد. اون تو خیالات خودش آمریکا رو فرشته نجاتی می‌دید که قراره به مردم ویتنام کمک کنه تا کشورشون رو از سلطه استعمار آزاد کنن. ویتنامی ها هم آمریکایی ها رو در نقش قهرمان و منجی خودشون می‌دیدن و فکر می‌کردن همونطور که آمریکا به کمک کشورهای اروپایی رفته تا اونا رو از اشغال نازی ها آزاد کنه، قراره ویتنام رو هم از چنگ فرانسه و ژاپن دربیاره.

شکست ژاپن

آمریکا به کمک چریک‌های ویت مین موفق شد ضربات سنگینی به ژاپنی ها بزنه و تو ماه‌های آخر جنگ جهانی دوم اونا رو تو چند عملیات استراتژیک شکست بده. از طرف دیگه ژاپنی ها بعد از این شکست ها تصمیم گرفتن به فرانسوی ها که هنوز تو بخش‌هایی از ویتنام حاکم بودن حمله کنن، چون فرانسه تو جنگ جهانی دوم متحد آمریکا بود و ژاپنی ها نگران عملیات احتمالی فرانسوی‌های حاضر در ویتنام علیه خودشون بودن. برای همین اونا به پایگاه‌های فرانسه تو ویتنام حمله کردن و در نهایت تو ماه مارس سال ۱۹۴۵ موفق شدن فرانسوی ها رو به طور کامل از ویتنام اخراج کنن و خودشون حاکم بی قید و شرط تمام ویتنام بشن. هوشی مین و یارانش از اخراج فرانسوی ها خوشحال بودن اما در واقع شرایط ویتنام تفاوت چندانی نکرد. تازه ارباب‌های ژاپنی تو وحشیگری و خشونت و سرکوب از فرانسوی ها هم بدتر بودن.

قحطی و اقدامات هوشی مین

تو همون روزها اهالی بخش‌های شمالی ویتنام درگیر قحطی شدن. در حالی که انبار ژاپنی‌های حاکم بر ویتنام پر از برنج بود، صدها هزار ویتنامی به خاطر گرسنگی جونشون رو از دست می‌دادن و مرگ اونا هیچ اهمیتی برای ژاپنی ها نداشت. مردم از شدت گرسنگی حتی به خوردن بچه ها روی آورده بودن. دولت ویتنام هم نمی تونست راه حلی پیدا کنه تا اینکه هوشی مین دست به کار شد. اون به چریک‌های ویت مین دستور داد که به انبارهای ژاپنی ها حمله کنن و برنج ها رو بین مردم‌گرسنه تقسیم‌کنن. این اقدام باعث محبوبیت بیشتر هوشی مین و اعضای ویت مین بین مردم شمال ویتنام شد.

اعلام استقلال ویتنام

حالا دیگه جنگ جهانی دوم هم با شکست آلمان و متحدانش تموم شده بود اما ژاپن هنوز حاضر به تسلیم نشده بود و همچنان با آمریکایی ها می‌جنگید تا اینکه هری ترومن رئیس‌جمهور وقت آمریکا فرمان بمباران اتمی ژاپن رو صادر کرد. بعد از اینکه شهرهای هیروشیما و ناکازاکی هدف بمب‌های اتمی آمریکایی قرار گرفتن، بالاخره امپراتور ژاپن شکست رو پذیرفت و پایان جنگ رو به سربازانش اعلام کرد. هوشی مین همزمان با تسلیم ژاپن در مقابل آمریکایی ها از فرصت به دست اومده استفاده کرد و از همه مردم ویتنام درخواست کرد که علیه ارباب‌های ژاپنی که با وجود شکست تو جنگ جهانی هنوز هم حاکم ویتنام بودن، قیام کنن و قبل از اینکه فرانسوی ها برگردن و بتونن دوباره رژیم قدیمی خودشون رو تو ویتنام برقرار کنن، اداره کشورشون رو به دست بگیرن و یه بار برای همیشه تمام نیروهای خارجی رو اخراج کنن و طعم آزادی و استقلال رو بچشن.

قیام مردم ویتنام

مردم تحت تاثیر سخنرانی‌های پرشور هوشی مین تو تمام شهر‌های کشور به خیابونا رفتن تا علیه ژاپنی‌های استعمارگر تظاهرات کنن. تو روز دوم سپتامبر سال ۱۹۴۵ یعنی همون روزی که ژاپن بالاخره شکست در برابر آمریکا رو پذیرفت، صدها هزار ویتنامی برای اولین بار رهبر ویت مین ها یعنی هوشی مین رو از نزدیک ملاقات کردن. هوشی مین که تو این اجتماع باشکوه، در کنار یکی از افسران آمریکایی عضو OSS ایستاده بود، بعد از سال‌ها مبارزه بالاخره استقلال ویتنام رو اعلام کرد. رهبر محبوب ویتنامی ها تو سخنرانی به یادموندنی اون روزش جملاتی از توماس جفرسون یکی از پدران بنیانگذار آمریکا رو برای مردم خوند: “همه انسان ها برابر آفریده شده اند و به همه آنها توسط خالق شان حقوق مشخصی عطا شده است مانند حق آزاد زیستن و احساس خوشبختی کردن.” اون روز مردم ویتنام از خوشحالی تو پوست خودشون نمی گنجیدن. فکر می‌کردن روزهای سیاه به آخر رسیده و از اون به بعد کشوری آزاد، مستقل، امن و متحد دارن و قراره بالاخره امنیت و آرامش رو تجربه کنن.

امید هوشی مین به حمایت آمریکا

هوشی مین هم امیدوار بود که آمریکا از استقلال ویتنام حمایت کنه. چون روزولت رئیس‌جمهور قبلی آمریکا گفته بود تو جهان بعد از جنگ، حقوق همه انسان‌ها برای انتخاب نوع حکومت کشورشون به رسمیت شناخته میشه و مردم هر کشور حق دارن خودشون نوع حکومت شون رو انتخاب کنن. اما روزولت تو روزهای آخر جنگ جهانی دوم از دنیا رفت و معاونش هری ترومن به جای اون رئیس‌جمهور جدید آمریکا شد. دنیای ترومن با دنیایی که روزولت تعریف کرده بود تفاوت‌های زیادی داشت. آمریکا تحت رهبری ترومن آماده می‌شد که نقش پر رنگ تری تو تحولات بین المللی داشته باشه و به عنوان پیروز جنگ جهانی دامنه نفوذ و قدرتش رو تو دنیا افزایش بده؛ مخصوصا اینکه اتحاد جماهیر شوروی که تو جنگ جهانی با آمریکا متحد بود، داشت کشورهای اروپای شرقی رو یکی یکی تحت سلطه خودش در می‌آورد و در ادامه جاه طلبی هاش حتی به دنبال گسترش نفوذ تو کشورهای آسیایی هم بود. آمریکا نمی خواست در برابر توسعه طلبی شوروی ساکت بمونه پس کم کم جنگ سرد شروع شد و دنیای اون سال ها تبدیل شد به میدان رقابت و قدرت طلبی دو ابرقدرت شرق و غرب یعنی اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا.

بازگشت فرانسوی‌ها به ویتنام

به جز شوروی، فرانسه عضو دیگه متفقین که حالا خودش رو پیروز جنگ جهانی دوم می‌دونست به دنبال احیای نفوذ خودش تو مستعمرات سابق و از جمله ویتنام بود. بلافاصله بعد از اعلام استقلال ویتنام توسط هوشی مین، ارتش فرانسه نیروهای خودش رو تو خاک ویتنام مستقر کرد. دوباره درگیری ها بین سربازای فرانسوی و چریک‌های ویِت مین از سر گرفته شد. ناوهای جنگی فرانسه بندر هایفونگ رو بمباران کردن و همزمان پیاده نظام و واحدهای زرهی فرانسه به سمت این بندر حرکت کردن و موفق شدن قوای ویِت مین رو مجبور به عقب نشینی کنن و کنترل کامل بندر رو به دست بیارن. بعد از اشغال بندر هایفونگ فرانسوی ها به سمت هانوی پیشروی کردن و باز هم تو نبردهای تن به تن پیروز شدن. نیروهای ویِت مین ناچار شدن به جنگل‌های اطراف شهر فرار کنن و همونجا پناه بگیرن. فرانسوی ها داشتن دوباره تمام کشور رو به تصرف خودشون در می‌آوردن و این در حالی بود که هوشی مین خودش رو رهبر کشور مستقل ویتنام معرفی کرده بود.

بی‌طرفی آمریکا در درگیری فرانسه با ملی‌گراهای ویتنام

هوشی مین به حمایت دولت آمریکا امیدوار بود اما شارل دوگل رئیس‌جمهور وقت فرانسه هشدار داد که اگه ایالات‌متحده بخواد فرانسه رو مجبور کنه که از مستعمرات خودش دست بکشه ممکنه چاره ای برای این کشور باقی نمونه جز اینکه به سمت شوروی بره و با این کشور پیمان دوستی و اتحاد ببنده. آمریکایی‌ها هم که نمی‌خواستن متحدین غربی خودشون رو از دست بدن و جنگ قدرت رو به شوروی ببازن، در برابر این تهدید شارل دوگل تسلیم شدن و تو دعوای بین فرانسه و ملی گراهای ویت مین اعلام بی طرفی کردن. حالا دیگه تمام نقشه‌های هوشی مین نقش بر آب شده بود؛ دیگه هیچ کس ازش حمایت نمی کرد؛ هیچ دولتی، دولت مستقل ویتنام به رهبری هوشی مین رو از لحاظ دیپلماتیک به رسمیت نشناخت اما هوشی مین آدمی نبود که به این راحتی ها تسلیم بشه و قصد داشت مصمم تر از قبل به مبارزاتش ادامه بده. چریک‌های ویِت مین به دستور هوشی مین تو پناهگاه‌های نسبتا امن جنگلی، خودشون رو برای نبردهای تازه علیه فرانسوی ها آماده می‌کردن.

آغاز جنگ ویتنام

روز نوزدهم دسامبر سال ۱۹۴۶ ژنرال زاپ، فرمانده نظامی ویِت مین از سربازانش خواست با همه توان به جنگ اشغالگرای اجنبی برن و تو راه دفاع از وطن جونشون رو هم فدا کنن. زاپ به نیروهاش گفت “در راه مبارزه برای کسب استقلال و وحدت سرزمین مادری تا آخرین قطره خون خویش را نثار کنید. مقاومت بسیار سخت و طولانی خواهد بود اما حق با ماست و ما پیروز خواهیم شد.” این فراخوان زاپ، شروع یک دوره جنگ ۸ ساله بین نیروهای فرانسوی و چریک‌های ویِت مین بود. تو این درگیری ها تلفات سنگینی به ویت مین وارد شد. گاهی فقط تو یه عملیات ۵ تا ۶ هزار سرباز ویتنامی کشته می‌شدن اما هوشی مین معتقد بود این تلفات فاجعه بار قابل قبوله و مرتب به نیروهاش وعده پیروزی می‌داد و می‌گفت “ممکنه که ما به ازای هر فرانسوی ده تا ویتنامی رو از دست بدیم اما در آخر این ماییم که پیروز میشیم.”

اوضاع جنگ ویتنام

تا تابستون سال ۱۹۴۹ فرانسه همچنان حاکم ویتنام بود و نیروهای هوشی مین هم به حملات خودشون علیه فرانسوی ها و حتی ویتنامی هایی که با دولت فرانسه همکاری می‌کردن، ادامه می‌دادن تا اینکه روسیه تو همون تابستون اعلام کرد که موفق به ساخت بمب اتمی شده، از طرف دیگه مائو رهبر کمونیست‌های چین تو این کشور به قدرت رسید و رژیم کمونیستی رو تو چین حاکم کرد. مائو تو همون روزهای اول حکومتش اعلام کرد که دولت مستقل و کمونیستی ویتنام به رهبری هوشی مین رو به رسمیت می‌شناسه. مائو علاوه بر این تو مذاکراتی که با دولت شوروی داشت، تلاش می‌کرد مقامات برادر بزرگتر یعنی شوروی رو هم قانع کنه تا از هوشی مین حمایت کنن.

حمایت آمریکا از فرانسه در جنگ ویتنام

هری ترومن که به خاطر افتادن چین تو آغوش شوروی و کمونیسم به شدت مورد انتقاد مخالفینش قرار داشت تصمیم گرفت برای جلوگیری از توسعه بیشتر قلمرو کمونیستی تو آسیا از فرانسه در مقابل هوشی مین و ویت مین ها حمایت کنه؛ برای همین با کمک مالی ۲۳ میلیون دلاری به دولت فرانسه موافقت کرد و علاوه بر این تعدادی از مشاوران نظامی ارتش آمریکا رو برای حمایت از ارتش فرانسه به ویتنام فرستاد. حالا دیگه آمریکا تو جنگ بین فرانسه و ملی گراهای ویتنامی بی طرف نبود در صورتی که قبلا ادعا می‌کرد با آرمان ویتنامی ها برای استقلال کشورشون احساس همدردی می‌کنه، حالا از فرانسه ای که ویتنام رو مستعمره خودش کرده بود حمایت می‌کرد.

جنگ کره و تاثیر آن بر جنگ ویتنام

چند ماه بعد از حمایت آمریکا از فرانسه در مقابل ویت مین ها اوضاع شرق آسیا از قبل هم پیچیده تر شد. دولت کمونیستی کره شمالی با حمایت چین و شوروی به کره جنوبی حمله کرد. آمریکا که نمی خواست کره جنوبی رو هم از دست بده ناچار شد تو این جنگ هم مداخله کنه. داستان جنگ کره رو تو یه پرونده مفصل براتون تعریف کرده بودم که اگه تا حالا گوش نکردین پیشنهاد می‌کنم اون پرونده رو هم بشنوین. بعد از شروع جنگ کره آمریکا حمایت مالی و نظامی ش رو از فرانسه چندین برابر کرد چون به هیچ عنوان نمی خواست حکومت ویتنام به هوشی مینِ کمونیست برسه.

سفر جان اف کندی به ویتنام

تو پاییز سال ۱۹۵۱ جان اف کندی که اون موقع نماینده ایالت ماساچوست در کنگره آمریکا بود و هنوز رئیس‌جمهور نشده بود، برای بررسی شرایط ویتنام به این کشور سفر کرد. مقامات فرانسوی به کندی اطمینان دادن که فرانسه با حمایت‌های آمریکا در مقابل چریک‌های هوشی مین شرایط خوبی داره و خیلی زود میتونه ویتنامی‌های شورشی رو سر جاشون بشونه اما کندی بعد از بررسی شرایط به نتایج کاملا متفاوتی رسید. منابع اطلاعاتی کندی تو ویتنام بهش گفته بودن فرانسوی ها خیلی زود از هوشی مین شکست می‌خورن چون همراهی و حمایت مردم ویتنام از ویِت مین ها بیشتر شده. ویتنامی ها بعد از حمایت آمریکا از فرانسه از آمریکایی ها کینه زیادی به دل گرفته بودن در صورتی که قبلا خیلی بهشون علاقه داشتن و فکر می‌کردن دولت آمریکا به دنبال اهداف استعماری نیست. وقتی کندی به آمریکا برگشت نتایج بررسی‌های خودش رو تو کنگره اعلام کرد. کندی در مورد سقوط احتمالی ویتنام هشدار داد و گفت ما باید به جای حمایت نظامی از فرانسه و قرار گرفتن در مقابل ملت ویتنام روی مردم این کشور تمرکز کنیم و اجازه ندیم تحت تاثیر افکار کمونیستی قرار بگیرن.

ادامه جنگ ویتنام

چند ماه بعد از این نطق کندی، ژنرال آیزنهاور رئیس‌جمهور جدید آمریکا شد. یکی از مهمترین وعده‌های انتخاباتی آیزنهاور مقابله همه جانبه با گسترش کمونیسم در دنیا بود برای همین به حمایت از فرانسه ادامه داد اما خبری از پیروزی اونا تو جنگ با کمونیست‌های ویتنامی نبود. هفت سال از شروع این جنگ فرسایشی می‌گذشت و فرانسوی ها تلفات زیادی داده بودن، تو این مدت، ۷ بار فرمانده نظامی شون رو تو ویتنام تغییر داده بودن ولی هیچ کدوم از این فرمانده ها نتونسته بود جنگ رو به نفع فرانسه تموم کنه. هفتمین و آخرین فرمانده قوای فرانسه تو ویتنام ژنرال هنری ناوار بود که قبل از اعزام به ویتنام خطاب به مردم فرانسه گفته بود ” اکنون ما در ویتنام می‌توانیم پیروزی را مانند نوری در انتهای یک تونل تاریک مشاهده کنیم. پیروزی نهایی نزدیک است.”

اعتراضات داخلی در فرانسه

اما افکار عمومی تو فرانسه کاملا بر علیه این جنگ بود. تعداد زیادی از مردم نسبت به جنایت‌های وحشتناک فرانسوی ها علیه مردم ویتنام معترض بودن و حتی تو مراسم استقبال از سربازهایی که از جنگ بر می‌گشتن به سمت اونا سنگ پرتاب می‌کردن. احزاب چپ گرای فرانسه هم به شدت از دولت انتقاد می‌کردن و اسم جنگ ویتنام رو گذاشته بودن نبرد کثیف. دولت فرانسه به خاطر نارضایتی مردم و انتقاد احزاب مخالف تصمیم گرفت برای پایان دادن به درگیری ها تو ویتنام با هوشی مین مذاکره کنه. هوشی مین هم موافقت کرد تا با مقامات فرانسوی تو ژنو دیدار کنه اما قبل از شروع مذاکرات هر دو طرف تلاش می‌کردن مواضع نظامی خودشون رو تقویت کنن و با حمله به طرف مقابل، اونا رو تو موضع ضعف قرار بدن تا موقع مذاکره بتونن امتیازات بیشتری به دست بیارن.

پایگاه دین بین فو

طرح ژنرال ناوار برای استحکام مواضع استراتژیک فرانسه، تاسیس یه پایگاه هوایی تو یه روستا به اسم دین بین فو Dien Bien Phu بود. این روستا تو شمال غربی ویتنام قرار داره. فرانسوی ها پایگاه هوایی شون رو تو جنگل‌های انبوه و نفوذناپذیر اطراف دین بین فو ساختن. اونا می‌خواستن از طریق این پایگاه نیروهای ویِت مین رو تو دام بندازن و با حملات ضربتی و غافلگیرانه، اونا رو زمین‌گیر کنن.

اشتباه استراتژیک فرانسه در جنگ ویتنام

ناوار مطمئن بود نیروهاش می‌تونن با حمایت هوایی این پایگاه پاسخ کوبنده ای به حملات ویت مین ها بدن؛ اما ویتنامی ها معتقد بودن فرانسه با انتخاب این محل دورافتاده برای استقرار نیروهاش مرتکب اشتباه بزرگی شده، چون پایگاه “دین بین فو” تو یه دره ساخته شده بود، اطراف این دره پر از تپه‌های جنگلی بود که چریک‌های ویت مین با توجه به اشرافی که به منطقه داشتن به راحتی می‌تونستن روی این تپه ها مخفی بشن و از اون بالا به تمام دره دید داشته باشن. ژنرال ناوار فکر اینجا رو نکرده بود و نمی دونست ویتنامی ها تمام حرکات افرادش رو زیر نظر دارن. نکته دیگه اینکه فرانسوی ها فقط ۱۰ هزار سرباز تو این پایگاه داشتن چون مطمئن بودن قرار نیست خطری اونا رو تهدید کنه و با همین نیروهای محدود هم میتونن قوای ویت مین رو در هم بکوبن.

عملیات ویت مین

اینجا بود که ژنرال زاپ فرمانده چریک‌های ویتنامی از این فرصت طلایی نهایت استفاده رو کرد تا شانسش رو برای نابودی کامل قوای فرانسوی امتحان کنه. زاپ با طراحی یه عملیات فوق العاده یکی از شاهکارهای تاریخ جنگ رو به اسم خودش به ثبت رسوند. اون بیشتر از ۲۰۰ هزار نفر زن و مرد غیر نظامی رو به جنگل‌های اطراف پایگاه دین بین فو فرستاد تا تمام وسایل مورد نیاز سربازا رو مخفیانه حمل کنن. طرح زاپ محاصره طولانی مدت پایگاه بود. ویتنامی ها مواد غذایی، دارو، مهمات و حتی قطعات توپخانه و تانک رو به سربازهای هوشی مین رسوندن. وقتی تدارکات تکمیل شد ۵۰ هزار سرباز ویتنامی اطراف پایگاه مستقر شدن و ۲۰۰ توپ جنگی رو تو گودال‌هایی که از قبل کنده بودن مخفی کردن تا فرانسوی ها امکان هدف قرار دادن اونا رو نداشته باشن. حالا دیگه وقتش بود که زاپ فرمان حمله رو صادر کنه.

پلی‌لیست بیشتر بدانیم‌های تاریخی در یوتیوب

سایت پادکست پرچم سفید

حمایت از پرچم سفید در سایت حامی باش

حمایت از پادکست پرچم سفید از طریق پی‌پل

شبکه‌های اجتماعی پرچم سفید

توییتر | اینستاگرام