خوزستان در جنگ جهانی اول
خوزستان در تاریخ خود جنگهای بسیاری را تجربه کرده است. یکی از این جنگها جنگ جهانی اول بود که در آن بیطرفی ایران نقض شد و دولتهای متحد و متفق به کشور هجوم آوردند. اما ببینیم در خوزستان در جنگ جهانی اول چه میگذشت.
جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ در مقر اصلیاش یعنی اروپا آغاز شد. اما محدود به اروپا نماند و کشورهای دیگری ازجمله ایران را هم درگیر کرد. در آن سالها اغلب نقاط کشور در قحطی و نبرد قرار داشت و خوزستان هم از این ماجرا مستثنی نبود. خوزستان واقع در جنوب غربی ایران در روزهای جنگ جهانی اول به سه قسمت تقسیم میشد؛ بخش اول، شامل خرمشهر، اهواز و فلاحیه تحت نظر شیخ خزعل بخش دوم، شامل شمال خوزستان زیر نظر بختیاریها و در آخر شهرهای دزفول و شوشتر که دچار تضاد و درگیری با یکدیگر بودند.
خوزستان در جنگ جهانی اول؛ جولانگاه انگلیس و دستنشاندههایش
با شروع جنگ و نمود پیداکردن بیکفایتی دولت مرکزی قاجار که از اداره و متحد کردن کشور ناتوان بود، انگلستان توانست به سلطه خود در نواحی جنوبی کشور ادامه بدهد. نواحی جنوبی ایران، به خصوص خوزستان از نظر موقعیت استراتژیکی خاصش به شدت برای انگلستان حائز اهمیت بود. ضمن این که نفت جنوب هم میتوانست تامینکننده انرژی مورد نیاز این دولت باشد. به همین خاطر انگلستان برای حفظ منافع خود در منطقه دست به جلب نظر خانهای بختیاری و شیخ خزعل زد و این دو قطب در خوزستان توانستند، تا حد زیادی از امکاناتی که انگلستان در اختیارشان قرار میداد، استفاده کنند. اما بر سر منافع و امکانات بیشتر، دائما با هم جنگ داشتند.
شیخ خزعل؛ مهره انگلستان در خوزستان جنگ جهانی اول
شیخ خزعل در ۱۲۴۲ شمسی/ ۱۸۶۳ میلادی متولد شد و بعد از کشتن برادرش، حاکم خرمشهر، شیخ مزعل، در سال ۱۲۷۶ ش/ ۱۸۹۷ م به قدرت رسید. البته بعضی اعتقاد دارند، شیخ مزعل به دست برادرش کشته نشده. اما در مجموع ترور او اتفاقی مشکوک و مظنون درجه اول آن شیخ خزعل است.
میدانیم که با حمله روس، عثمانی و انگلیس به ایران مردم از شهری و روستایی تا عشایر تلاش کردند تا از تمامیت ارضی و استقلال کشور دفاع کنند و در این راه حمایت علما را نیز با خود داشتند. در جریان همین قیامهای ضد بیگانه بود که علمای شیعه از شیخ خزعل دعوت کردند تا به عنوان یک مسلمان اهل تشیع در مقابل کفار مهاجم ایستادگی کند و خزعل نه تنها در این راه مردم هموطن و همدین خود را همراهی نکرد. بلکه در مسیر سرکوب آنها و حمایت از انگلستان بندر بصره را تسخیر کرد و نیروهای زیر نظرش را هم بر ضد قیامکنندگان بسیج کرد.
به قول سترانک خزعل نماد افزایش اقتدار انگلیس در ایران اواخر دوره قاجار بود. او مرد جاهطلبی بود و توانست به «قدرتمندترین حاکم خوزستان بدل گردد.
کمکهای شیخ خوزستان در تسخیر عراق به دست انگلستان
در نوامبر ۱۹۱۴ به قوای انگلیس دستور داده شد تا به منطقهای که کشور عراق امروزی قرار دارد و آن روزها تحت سلطه امپراتوری عثمانی بود، حمله کنند. شیخ خوزستان هم اجازه عبور انگلیسها را از راه اروندرود به عراق داد و انگلیسها عراق را از عثمانی جدا کردند.
علمای مسلمان پابهپای عشایر خوزستان در جنگ جهانی اول
همزمان با این اتفاق و بر اساس فتوای علمای شیعه گروهی جهادگر علیه استعمارگران اروپایی در کاظمین، نجف و کربلا ایجاد شد. در این سوی مرزها، در ایران هم عشایر مسلمان خوزستان فتوای علما را دنبال کرده و به پا برخاستند. از این بین میتوان به مردم باوی از عشایر خوزستان، حجتالاسلام سید عیسی کمالالدین و سید جابر آلبوشوکه و طایفه بنیطُرُف اشاره کرد.
باویهای خوزستان در نبرد با انگلیس
در ۱۶ بهمن ۱۲۹۳ شمسی در روز جمعه باویها برای اولین رویارویی خود علیه انگلیس و شیخ خزعل را آغاز کردند. آنها لولههای نفتی مسیر مسجد سلیمان به روستای ویس و کمپهای انگلیسی را منفجر، خطوط مخابراتی را قطع و ایستگاه شرکت نفت را هم تخریب کردند. مسلما این حرکت باویها از طرف دشمنانشان بیپاسخ نماند و شیخ خزعل نیروهای خود را برای تنبیه این عشیره منسجم کرد و انگلیسیها به حدی از نیروی توپهای خود استفاده کردند که باویها دست آخر مجبور شدند، عقب بنشینند.
در دومین رویارویی اما باویها شکست خوردند. آنها در این نبرد تجهیزات کمی داشتند و خزعل توانست بین طوایف باوی اختلاف ایجاد کند. گفته شده که بعد از این شکست، رهبر باویها هم با حیله خزعل مسموم و کشته شد.
قبیله بنیطرف؛ در دفاع از خوزستان
قبیله بنیطرف از قبایل شناختهشده خوزستان است که در شهرهای اهواز، سوسنگرد، حمیدیه و بستان در حوالی دشت آزادگان ساکن شده بودند و با فتوای علمای شیعه به صف مجاهدین پیوستند.
در اولین برخورد بنیطرف با انگلیسها، عربها توانستند انگلیسها را محاصره کنند و نیروی انگلیس نتوانست راه به جایی ببرد. ژنرال رابینسون درباره این نبرد گفته است:
«با در نظر گرفتن این درگیری و رویاروییهای دیگر با مجاهدان ضروری به نظر میرسد که سرعت خارقالعاده عشایر عرب را به خاطر بسپاریم. وقتی سوار بر اسب باشند، میتوانند از تمام سوارهنظام ما سریعتر بتازند و حتی زمانی که پیاده باشند، میتوانند پا به پای اسبهای ما بدوند … .»
با تمام رشادتهای عربها در این نبرد، بعد از مدتی نیروی توپ انگلیس و مقاومتهای سوارهنظام آنها توانستند بنیطرف را عقب براند. در این نبرد ۶۲ کشته و ۱۲۷ زخمی بر دست انگلیسها ماند و ۲۰۰ کشته و ۶۰۰ زخمی بر بنیطرف تحمیل شد.
در این زمان بود که قوای آلمان سعی کرد تا خود را به عشایر خوزستان برساند. از آن جایی که ایرانیها کینهای از آلمانها نداشتند و به دلیل وجود دشمنی مشترک بین ایران و آلمان ارتباط این دو در طول جنگ جهانی اول ارتباطی موثر بود.
در ۲۸ اسفند دومین رویارویی بنیطرف با کمک چند تن از نیروهای آلمانی علیه انگلستان اتفاق افتاد. نیمهشب روز بعد انگلیسها به منظور جبران درگیری روز قبل به چادرهای عشایر حمله کردند و آن منطقه را زیر آتش گرفتند. نیروهای بنیطرف اما با اسلحههای سبک خود به سرعت چادرهایشان را ترک کردند و در کمین انگلستان نشستند و آنها را محاصره کردند. نیروهای انگلیسی از این برخورد متعجب شدند و با برجای گذاشتن تعدادی از سلاحهای خود عقبنشینی کردند.
این پایان تحرکات عربهای خوزستان نبود. در ۲ فروردین تعداد کمی از افراد قبیله همراه با دو نفر از نیروهای آلمانی دکلها و لولههای نفتی را در ابعاد گستردهای منفجر کردند و باعث شدند، تولید نفت تا حد زیادی کاهش پیدا کند و چیزی حدود ۱۵۰ میلیون مارک خسارت برای انگلیس به بار بیاید.
سومین برخورد بنیطرف با انگلیسها در حالی در ۲۹ فروردین اتفاق افتاد که ۹ روز قبل از آن تعداد نیروهای پشتیبانی انگلیس افزایش پیدا کرده بود. با این حال قوای عرب توانست توپخانههای انگلیس را تصرف کند. جنگ دو روز ادامه داشت و باعث شد، مهمات و قوای انسانی هر دو طرف به شدت کاهش پیدا کند. تمام قبیلهها و طوایف درگیر در این نبرد کشتههای زیادی را متحمل شدند. حتی تعداد زیاد این کشتهها نام یکی از این طایفهها را هم تغییر داد. طایفه بیت اوشاح به خاطر تعداد زیاد کشتههایش به طایفه الیتامه معروف شد و اطراف کوه مینور و تپههای غدیر خطه جهاد نامیده شدند و در دوره معاصر مقبره جهاد در این ناحیه بنا شد.
بنیطرف؛ درس عبرتی برای تمام عشایر
نبرد سوم باعث شد تا انگلیس برای تنبیه بنیطرف تمام تلاش خود را به کار گیرد و در ۲۴ اردیبهشت تمام خانههای بنیطرف را زیر آتش گرفته و به خاکستر تبدیل کند. در ۲۶ اردیبهشت نوبت به اعضای قبیله رسید و نیروهای انگلیسی قتل عام بنیطرف را آغاز کردند. مردم برای فرار از دست دشمن به نیزارهای سوسنگرد پناه بردند. هزار راس از احشام قبیله به علاوه تمام محصول گندم آن از بین رفت. خفاجیه یا همان سوسنگرد در یک عملیات وحشیانه که حتی مورد تایید سیاسیون انگلیسی هم نبود، با خاک یکسان و درس عبرتی شد برای سایر قبایل تا فکر ایستادگی در مقابل انگلیس را از سر خود بیرون کنند.
بعد از این اتفاق، چند تن از رهبران بنیطرف به دست خزعل دستگیر و بعد به جنوب عراق تبعید شدند و تا ۱۹۲۴ میلادی در آن جا باقی ماندند و بعد از آن تاریخ با اماننامهای به ایران بازگشتند.
کلام آخر
مقاله بالا تنها قسمتی از مقاومتهای عشایر عرب خوزستان در مقابل هجوم انگلیس در جنگ جهانی اول بود. بدون شک در این مبارزات قبایل دیگری هم نقش موثری داشتند.