در بازه زمانی کوتاهی در جنگ جهانی دوم نقاط قوت هیتلر توانست او را به مرد شماره یک اروپا تبدیل کند. بعضی از نقاط قوت و مثبت او آلمان نازی را در آسمان سیاست و جنگ یکهتاز کرد و برخی از ضعفهایش، آلمان را به جایی رساند که در تاریخ دیدهایم؛ یعنی شکست در جنگ، اشغال به دست متفقین و غرامتهای سنگین و … . در این مقاله به سوال نقاط قوت هیتلر چه بود، پاسخ خواهیم داد.
شاید در دنیای جنگ قساوت هیتلر بیشتر از چیزهای دیگر به چشم بیاید. اما پیشوای آلمان تنها یک ماشین خشمگین و جاهطلب جنگی نبود. پشت تمام اشتباهها و جنایتهای او مقدار زیادی هوش و ذکاوت وجود داشت که میتوانست به شکل دیگری مورد استفاده قرار بگیرد اما نگرفت.
نقاط قوت هیتلر در جنگ جهانی دوم
هیتلر آمارهای اقتصادی را به خوبی میفهمید، اطلاعات تاریخی را به خوبی به خاطر میسپرد و به طور کلی از حافظه بسیار خوبی برخوردار بود. توانایی استفاده از تجربههای شخصی خود را به خوبی داشت و در کنار تمام اینها فرماندهان نظامی قدرتمند و باذکاوتی او را همراهی میکردند.
درباره او گفتهاند که:«او هر چه را میدید و میشنید، به دقت در ذهن نگاه میداشت؛ معلمها و همکلاسیها، شخصیتهای داستان غرب وحشی کارل می، اسامی نویسندگان کتابهایی که خوانده بود و مارک دوچرخهای که در سال ۱۹۱۵ از آن در کسوت پیک استفاده میکرد. او تاریخ دقیق رویدادها طی دوره فعالیت سیاسیاش را به خاطر داشت، میدانست در کدام هتلها اقامت کرده و در کدام خیابانها حرکت کرده است.»
هیتلر برای جبران آموزشهایی که ندیده بود، تقریبا هر چیزی را که میدید، مطالعه میکرد
هیتلر برای این که آموزشهایی که باید میدید و ندیده بود، جبران کند، تقریبا هر چیزی را که میدید یا میشنید را مورد مطالعه قرار میداد. بعضی اعتقاد دارند، این کار او هدفی جز تقویت حافظه برایش نداشته است. حافظه قوی او بارها و بارها در جلسات بین فرماندهان به داد او میرسید و حتی در درک مسائل فنی و مشکلاتی که در حوزه تسلیحات به وجود میآمد، این حافظه، به خوبی، به کمک او میآمد و شناخت او را از تفنگها و کشتیها و تکنیکها را زیاد میکرد.
علاوه بر حافظه قوی گویا هیتلر در توجه به جزئیات هم انسان دقیقی بوده است. به عنوان مثال میتوان به طراحی کشتی جنگیای اشاره کرد که هیتلر نقصی در طراحی آن پیدا کرده بود. او به این نتیجه رسیده بود که سینه کشتیها بسیار پایین ساخته شده است. بنابراین موجهای دریا میتواند به آن آسیب برساند. همه اینها را باید در نظر بگیریم که هیتلر هیچ وقت آموزش رسمی در رابطه با فناوری یا امور صنعتی ندیده بود. چون میدانیم که هیتلر در جنگ جهانی اول سربازی ساده بود و بیشتر دانستههای خود را از تجربههای خود در طول جنگ اول به دست آورد.
هیتلر همیشه به ظاهر سربازگونه خود میبالید
هیتلر بر پایه تجربههای شخصی، معقتد بود که میتواند نبرد را از منظر یک سرباز بنگرد و احساسات سربازان در خطوط مقدم نبرد را درک کند.»
اما همین ایده هیتلر مبنی بر دیدن زوایا از چشم یک سرباز هم مخالفان خود را داشت. مانستاین هم از جمله این مخالفان بود و میگفت:
«هیتلر همیشه به ظاهر سربازگونه خود میبالید و از یادآوری کسب تجارت در کسوت یک سرباز خط مقدم لذت میبرد؛ با این حال، شخصیت هیتلر اشتراکات چندانی با افکار و احساسات سربازان نداشت. هیتلر از طریق گزارشهایی که از گروههای نظامی و ارتش دریافت میکرد، از شرایط جبهه آگاه میشد. افزون بر این، او اغلب با افسرانی که از مناطق خط مقدم بازمیگشتند، ملاقات میکرد. او نه تنها از شرایط سربازان آگاه بود، بلکه شرایط و محدودیتهایی را که آنان باید تحمل میکردند، به خوبی میشناخت. تلفات در نظر او تنها ارقامی بودند که قدرت جنگی را کاهش میداد. این ارقام هرگز به طور جدی هیتلر را در مقام یک انسان دچار آشفتگی نکردند.»
از دیگر نقاط قوت هیتلر این بود که او با هر قشر، صنف و گروهی میتوانست به راحتی صحبت کند و از طریق کلمات به ذهن مخاطب پل بزند. او با یک کارگر با زبان کارگرها و با اهل جنگ به زبان نظامیها صحبت میکرد. ژنرال گودریان اعتقاد دارد همین نقطه قوت هیتلر به او اعتماد به نفس میداده و باعث میشده استدلالها و منطق او بیشتر از قبل برای مخاطب قابل پذیرش باشد.
هیتلر هنگام سخنرانی
در مجموع توانایی سخنرانی و صحبت او را نباید دست کم گرفت. او مردی بود که میدانست کلمات را کی، چگونه و با چه لحن و تن صدایی بیان کند تا بیشتری تاثیر خود را داشته باشند.
والتر لانگر سخنرانیهای او را اینطور توصیف کرده است:«هیتلر یک مجری نمایش با حس دراماتیک خارقالعاده بود. او سخنرانیها خود را در آخر شب انجام میداد که مخاطبانش خسته بودند و مقاومت آنها به واسطه عوامل طبیعی کاهش یافته بود. او همیشه دستیار خود را میفرستاد تا با یک سخنرانی کوتاه مخاطبان را گرم کند. سربازان نقش مهمی را در این گردهماییها ایفا میکردن و هیتلر از میان ستونی از سربازان عبور میکرد. هیتلر در یک لحظه روانشناختی حاضر میشد. سپس به همراه یک گروه کوچک از میان سربازان عبور میکرد تا به میز سخنرانی برسد. او در هنگام عبور از میان سربازان هرگز به چپ یا راست نگاه نمیکرد و اگر کسی مشکلی در حرکت او ایجاد میکرد، به شدت ناراحت میشد. هرگاه امکان داشت، او یک گروه موسیقی را حاضر میکرد تا در هنگام حرکت او مارش نظامی بنوازد.»
زمانی که نقاط قوت هیتلر مقابلش ایستادند
اعتماد به نفس در بسیاری از حرکتها، تصمیمها و حرفها هیتلر به شدت مشهود بود. اما همین اعتماد به نفس بود که باعث شد تا هیتلر به مرور زمان دچار مشکلهای اساسی بشود و در جنگ شکست بخورد. خودرای بودن و اعتماد بیش از حد او به تصمیماتش باعث شد تا به نظر ژنرالها و فرماندهانش اعتماد نکند و به حرف مشاورانش اهمیتی ندهد. او به حدی به بصیرتهای سیاسی و نظامی خود باور داشت که هیچ گونه انتقادی را تحمل نمیکرد و جواب تمام آنها را با خشمی کودکانه میداد. همین موارد هستند که باعث میشوند، انسان بداند گاهی نقاط قوت او مقابلش خواهند ایستاد و او را به نابودی خواهند کشاند.