ورود لهستانیها به ایران در جریان جنگ دوم جهانی برای کشور و مردم بدون پیامد نبود. در حالی که ایران با دورانی پر از اشغال، ناامنی و مشکلات معیشتی دست و پنجه نرم میکرد، حضور تعداد زیادی مهمان ناخوانده سختیهایی داشت که شاید کمتر از آن باخبر باشیم. در ادامه این مقاله با ما همراه باشید تا پیامدهای حضور لهستانیها در ایران را با هم مرور کنیم.
تاریخچه ورود لهستانیها به ایران در جریان جنگ جهانی دوم
با شروع جنگ جهانی لهستان بین شوروی و آلمان تقسیم شد و تعداد زیادی از اهالی این کشور به شوروی و سیبری منتقل شدند. دو سال بعد از شروع جنگ در سال ۱۹۴۱ زمانی که روسها به متفقین پیوستند، لهستانیهای مقیم اتحاد جماهیر شوروی به ایران اشغالشده توسط متفقین منتقل شدند تا به ارتش متفقین کمک کنند.
ایران قبل از ورود لهستانیها در چه وضعیتی قرار داشت؟
جنگ جهانی همان طور که اسمش برمیآید مصیبی بود که جهان را تحت تاثیر خود قرار داد. برای عاملان این جنگ بیطرفی کشوری مثل ایران تفاوتی نداشت. کما این که میبینیم، در سال ۱۳۲۰ شمسی ایران هم طعمه این مصیبت جهانی شد. بار دیگر استقلالش مورد تهدید قرار گرفت و نیروهای روس و انگلیس برای بار چندم ایران را برای تامین منافعشان هدف قرار دادند و این کشور را به آشوب کشیدند.
قحطی، رعایت نکردن مسائل بهداشتی و آشوبهای سال ۱۳۲۰ شمسی در ایران، به علاوه کارشکنیهای سربازهای متفقین همه و همه زمینه بیماریهای واگیردار را به خودی خود در کشور ایجاد کرده بودند. اما ورود لهستانیهایی که بیشترشان بیمار و گرسنه و کمتوان بودند، اوضاع را برای مردم که تحت اشغال دولتهای خارجی بودند، بغرنجتر کرد.
لهستانیها برای ورود به ایران چه مسیری را طی کردند؟
ورود لهستانیها از اتحادیه جماهیر شوروی به ایران به طور کلی از دو راه انجام گرفت. اولی؛ مسیری که از سیبری شروع میشد و از ترکمنستان و دریای مازندران گذشت و بندر انزلی رسید. دومین مسیر هم راهی بود که دوباره از سیبری شروع و از شهر عشقآباد گذشت و به مشهد در ایران رسید.
در ابتدای ورود تعدادی از لهستانیها وارد ارتش شده و ایران را ترک کردند. اما تعداد قابل توجهی از غیرنظامیها ساکن شدند و تا پایان جنگ در شهرهای مشهد، تهران و اصفهان در کمپهای متفقین و بعد در اجتماع ایرانی زندگی کردند. بعد از جنگ هم عده کمی از این مهاجران در ایران باقی ماندند و به لهستان بازنگشتند.
اردوگاههای لهستانی در ایران کجا بودند؟
اولین اردوگاههای لهستانیها در ایران در بندرانزلی برپا شد. اردوگاه انزلی که بعضی از آن تحت عنوان یکی از هتلهای شهر بندر انزلی یاد کردهاند، محل سکونت موقت این مهاجران بود. چون آنها باید به تهران فرستاده میشدند.
در تهران اما تنها یک اردوگاه کفاف زندگی و جای خواب هزاران مهاجر را نمیداد. در نتیجه اردوگاههای متفاوتی را در پایتخت شاهد هستیم. از جمله آنها میتوان به اردوگاه یوسفآباد، دوشانتپه و سرخ حصار. تعداد زیاد مهاجران در تهران باعث شد به مرور زمان تعداد کمی از آنها به اردوگاههای موقت اراک و کرج منتقل بشوند.
در این بین نباید از سهم شهرهای همدان، اهواز، خرمآباد و به خصوص اصفهان غافل ماند. اردوگاه اصفهان در محله جلفا قرار داشت و بیشتر محل سکونت کودکان بود و اردوگاه مشهد هم اقامتگاه زنان و کودکانی بود که از راه عشقآباد راهی ایران شده بودند.
چالشهای ایران در مقابل لهستانیها در جنگ جهانی دوم
شاید بتوان پیامد حضور لهستانیها در ایران را به طور کلی به دو دسته عمده تقسیم کرد:
بحران کمبود مواد غذایی
همزمان با این که لهستانیها وارد ایران شدند، کشور با کمبود مواد غذایی مواجه شد و ورود مهاجران لهستانی سرآغاز شدیدتر شدن این بحران بود. این بحران در شمال و غرب کشور پررنگتر به چشم میآمد. علت اصلی این اتفاق هم اشغال ایران به دست متفقین بود. چون این گروه علاوه بر این که از مواد غذایی سهم ملت ایران استفاده میکردند، بلکه آن را به خارج از ایران هم صادر میکردند و بنابر این سهم مردم به کام متفقین تمام میشد.
علاوه بر این، قطع کردن ارتباط بین شهرها و جاده و اجازه ندادن برداشت به موقع محصول به واسطه ایجاد اغتشاش یکی دیگر از دلایلی بود که بحران مواد غذایی در سالهای ۱۳۲۰ شمسی به بعد در ایران به وجود آمد.
با این که نیروهای انگلستان در ایران خورد و خوراک لهستانیها را به عهده گرفته بودند. اما واقعیت حکایت از چیز دیگری داشت. تا جایی که مشاهدهها گاهی نشان میدهند که کامیونهای حمل مواد غذایی مردم ایران خوار و بار را به دست لهستانیها میرساندند. بر همین اساس بعضی از نشریههای همان دوران، حضور لهستانیها را عامل افزایشدهنده قحطی دانستهاند.
اطلاعات در ۱۹ آبان ۱۳۲۱ نوشته است که؛
«مسئله خوار و باری که برای مهاجران لهستانی همه روزه در پایتخت تهیه و مقدار آن جلب توجه نموده بود، در کمیسیونی که با حضور آقای شریدان و نماینده سفارتهای آمریکا و انگلیس و لهستان و نماینده خود مهاجران تشکیل یافت، خریدهای سنگین آنها تصدیق شد و حتی نمایندگان آمریکا و بریتانیا صریحا اظهار موافقت کردند که از لحاظ تامین آسایش اهالی تهران باید در خرید خوار و بار مهاجران تخفیف کلی داده شود و پس از مطالعه کامل موافقت شد که خرید لهستانیها تحدید شود. به عنوان مثال گوشتی که قبلا ۴۲۰۰ کیلو مصرف روزانه لهستانیها بود و توسط آنها خریداری میشد، مِن بعد مقدار خرید آنها به ۲۰۰۰ کیلو پایین آورده خواهد شد و همین طور اقلام خوراکی دیگر نیز به همین شکل خواهد بود.»
رواج بیماریهای واگیردار
بیشتر لهستانیها که از اردوگاههای کار سیبری وارد ایران شدند، درگیر بیماریهای واگیردار و غیر واگیردار بودند. نبودن بهداشت، غذای کافی، سرمای طاقتفرسا، کار بیش از اندازه و زندگی دستهجمعی این مهاجران در سیبری بیشتر آنها را به وبا، تیفوس، اوریون، اسهال خونی، مخملک و سایر بیماریهای خطرناک دچار کرد.
نگرانیها از جانب حضور این مهاجران در شهرهای ایران به حدی بود که وزیر بهداری نسبت به پخش این بیماریها در سطح شهر اخطار داده بود و از لزوم انتقال هر چه زودتر مهاجران صحبت میکرد. اما به نظر میرسد، هشدارهای وزیر بهداری به گوش مسئولان نرسیده و این بیماریها در شهرهای شمالی کشور و تهران شیوع پیدا کردند.
البته شیوع این بیماری را نمیتوان تنها تقصیر مهاجران لهستانی دانست. چون که مردم و مسئولان هم تلاشی در جهت رعایت کردن بهداشت نداشتند یا این که امکانات بهداشتی لازم به خاطر مشکلهای مالی دولت در اختیارشان نبود. در همین راستا موید احمدی در مجلس شورای ملی در تاریخ ۲۹ فروردین سال ۱۳۲۱ میگوید: «نظامیهای عشرتآباد به دلیل کمبود بودجه ارتش ۶ ماه است که حمام نرفتهاند و بیماری تیفوس از عشرتآباد است.»
کلام آخر
ورود غیرنظامیهای لهستانیها به ایران از جنبههای مختلفی برای کشور دارای پیامدهای منفی بود. پیامدی که شاید در ورود نظامیهای لهستانی دیده نمیشود. چون آنها به سرعت ایران را ترک کرده و به جبهههای جنگ منتقل شدند. اما این غیرنظامیها بودند که تا آخر جنگ ماندگار شدند و بیماریها و مشکلات معیشتی و مالی را برای ایران به وجود آوردند. هر چند وجود این مشکلات را نمیتوان تقصیر این مهاجران دانست. چون آنها هم مثل مردم ایران قربانی این جنگ بودند.
- منبع۱: کتاب خاطرات از ورشو تا تهران
- منبع۲: مقاله تبعات اجتماعی اسکان مهاجران لهستانی در ایران
- منبع۳