تفکر نازی یا نازیسم چه بود و چه بر سر جوانان آلمانی آورد؟

پرچم سفید

زمان تقریبی مطالعه: ۲ دقیقه

 

حزب نازی در پی شکست آلمان در جنگ جهانی اول (۱۹۱۸)، از هم پاشیدن امپراتوری این کشور، غرامت‌ها و تحقیرهای پیمان ورسای، جنگ داخلی، شکست‌های پی‌درپی اقتصادی و تورم، و سایر عوامل اجتماعی روی کار آمد و به تدریج قدرت گرفت. در ادامه این مقاله به این موضوع می‌پردازیم که نازیسم چه بود و چه پیامدهایی این تفکر برای جوانان آلمان به همراه داشت؟

نازیسم یا ناسیونال سوسیالیسم یک جنبش توتالیتر بود. در سال‌های جنگ جهانی دوم و قبل از آن آدولف هیتلر رهبری این جنبش را برعهده داشت. این حکومت دیکتاتوری شباهت زیادی با فاشیسم ایتالیایی داشت. اما تا حد زیادی چه در مقام عمل و چه اندیشه، از آن افراطی‌تر بود. حکومت نازی برمبنای خواست و اراده رهبر آن اداره می‌شد و تمام بُعدهای این جامعه را در برمی‌گرفت. تفکر نازی و چشم‌انداز و سیاست این نوع حکومت نابودی دشمن‌های نژاد آریایی بود؛ چیزی که در ماجرای کشتار یهودی‌ها به وضوح دیده می‌شود.

جنگ جهانی اول تفکر نازی را از زیر لایه‌های پنهان تاریخ بیرون کشید

شاید بتوان ریشه‌های نازیسم را در قرن‌های قبل یعنی قرن‌های ۱۷ و ۱۸ پیدا کرد. با گذشت زمان اندیشه‌‌ای در لا‌به‌لای افکار فلیسوفان و مردم آلمان رشد پیدا می‌کرد. این اندیشه با از سر گذراندن اتفاق‌هایی مثل جنگ جهانی اول و شکست آلمان در آن، فروپاشی امپراتوری این کشور، تورم، فقر و ناامنی و تحقیر شدن آلمان در عرصه جهانی هر روز پربارتر و افراطی‌تر شد. تا این که در سال‌های بین دو جنگ جهانی اول و دوم اندیشه نازی‌ها به تمام آن چیزی تبدیل شد که مردم آسیب‌دیده آلمان که تا قبل از این بزرگترین کشور صنعتی اروپایی بودند، نیاز داشتند.

تبلیغات، تورم و جنگ در خدمت حزب نازی

نازی‌ها از ناامیدی مردم آلمان استفاده کردند و به کمک تبلیغات گسترده، هر روز بیش از پیش قدرت گرفتند. در این مورد هیتلر در سال ۱۹۳۶ می‌گوید:

«پروپاگاندا ما را بر سر قدرت آورد و بعد ما را قادر کرد در قدرت بمانیم و ابزارهای فتح دنیا را هم به ما داد.»

نازی‌ها با همین پروپاگاندا و تبلیغات موفق شدند. همان طور که می‌بینیم کمی بعد از قدرت گرفتن تمام و کمال نازی‌ها هیچ مخالفی در آلمان باقی نماند. اگر باقی ماند هم جرئت ابراز مخالفت نداشت.

در چنین وضعیت و در چنین اجتماعی بود که هیتلر قدرت گرفت. او جوانی هنرمند بود که شرایط جامعه او را  سرخورده کرده بود. از این رو تا حد زیادی تحت تاثیر ناسیونالیسم افراطی آن روزها، یهود‌ستیزی‌ها و پان‌ژرمنسیم بود. تجربه‌های سخت زندگی آدولف هیتلر با ناکامی‌های او در هنر و فرهنگ غالب بر جامعه زمانش به هم پیوستند و او را به شخصیتی تبدیل کردند که امروز همه ما، او را می‌شناسیم. در این بین نفرت او از اسلاوها و یهودی‌ها زبان‌زد تاریخ است.

سرباز نازی

نمونه‌ای از تبلیغات نازی

هیتلر از آغاز، روی شکست آلمان در جنگ جهانی دوم و خیانت دولت به مردم و کشور مانور زیادی می‌داد. او اعتقاد داشت سیاست‌مدارهای آلمانی با پذیرش شکست در جنگ و غرامت‌های ورسای از پشت به آلمان خنجر زده‌اند. او در سخنرانی‌های خود درباره قدرت نظامی بالای آلمان صحبت می‌کرد و درصدد بازپس‌گیری غرور از دست رفته مردم بود. به این ترتیب در آن روزها حزب نازی طرفداران زیادی پیدا کرد و محبوب شد.

در همین بین بود که شکست خوردن برنامه‌های جمهوری وایمار، بی‌پولی، فقر و تورم منجر به نارضایتی عمومی و ناامیدی شد و به کمک حزب نازی آمد تا این حزب بیشتر از قبل نبض مردم را به دست گرفته و در آلمان یکه‌تازی کند. علاوه بر این، در شرق، روسیه، کمونیسم در حال پا گرفتن بود و روز‌ به‌ روز افراد بیشتری به این حزب روی می‌آوردند. در آن دوره کمونیسم خطری بود که جامعه غرب را در ترس فرو برده بود. هیتلر از این ترس استفاده و خود را به عنوان سدی در برابر کمونیسم و کمونیست‌ها معرفی کرد. همین امر باعث شد تا تعداد همراهان او بیشتر و حتی محافظه‌کارها هم به سمت او جذب شوند.

وعده سربلندی آلمان؛ وعده‌ای پوچ یا موفق؟

نازیسم دموکراسی، پیروی از قانون، عقل‌گرایی، حقوق بشر و لیبرالیسم را رد می‌کرد و به تبعیت بی‌قید و شرط از دولت و نژادپرستی تاکید داشت.  اما در این زمان، هیتلر طرفداران انقلابی خود را در طیف وسیعی از افراد جامعه به دست آورده بود. یا به بیان بهتر، آلمانی‌ها غرق در آرزوی کسب غرور و سربلندی کشورشان بودند.

با مرور زمان موفقیت‌های نازی توانست حتی مخالف‌های آن را آرام و به آینده امیدوار کند.  کارخانه‌های تسلیحاتی شروع به کار کرده بودند و دوران رونق در پیش رو بود. با وجود تمام این موفقیت‌ها اما نباید فراموش کنیم که حزب نازی با زور و خشونت قدرت گرفت و آن را حفظ کرد. در پشت تبلیغات وطن‌پرستانه نازی اردوگاه‌های کار اجباری، پلیس مخفی، سازمان‌های امنیتی، شبکه‌های وسیع اطلاع‌رسانی و خبرچینی و دستگاهی از ترور، ترس و شکنجه قرار داشت که مخالفان و دشمنان را به خشن‌ترین شکل ممکن از سر راه بر می‌داشت.

نازیسم در خارج از مرزهای آلمان

از سال ۱۹۳۸ تا پایان جنگ جهانی دوم و شکست دوباره آلمان، وقت آن بود که حزب نازی ایدئولوژی خود را به خارج از مرزهای وطن خود صادر کند. این تلاش ابتدا با درگیر کردن کشورهای آلمانی‌زبان آغاز شد. اما از سال ۱۹۳۹ در ابعاد گسترده‌تری شروع به کار کرد و ملت‌های بیشتری را به خود درگیر کرد.

نتیجه تمام این خشونت‌ها و جاه‌طلبی‌ها چه بود؟

شاید بتوان گفت که جنگ دوم هم تا حد زیادی مسیر جنگ اول را در پیش گرفت. نتیجه هر دو جنگ برای آلمان تنها یک چیز بود؛ شکست مطلق. شکستی که شاید بشود آن را به تعبیر بهتر با خاک یکسان شدن یکی دانست. نازیسم سازمان‌یافته و قدرتمند در آوریل سال ۱۹۴۵ عملا به پایان خود رسید. اما در تکه‌های آن باقی ماند. در سال‌های بعد از جنگ، احزابی به وجود آمدند که پایه و اساس آن از نازیسم بود. فعالیت این احزاب در سال‌های پس از جنگ ممنوع شد.. با این حال، نئونازیست‌ها در دهه ۱۹۹۰ از خاکستر نازی‌ها سابق سر برآورده و دست به تکرار کار پدران و مادران خود زدند.

نازیسم چه بر سر جوانان آلمانی آورد؟

ارمغان نازیسم و هیتلر برای آلمان و آلمانی‌ها نه به دست آوردن دوباره قدرت و غرور آلمان بود، نه رفاه اقتصادی و نه پیشرفت فرهنگی. نازیسم نه تنها تعداد زیادی از مردم جهان را به کام مرگ فرستاد بلکه مردم خود را که نه دشمن و نه مخالف بودند، در دام کشته‌شدن، اسیر شدن، مورد تجاوز واقع شدن و شکنجه شدن قرار داد. کشور را تکه‌تکه کرد و پاره‌ای را به کمونیست‌ها و پاره‌ای را به دیگر کشورهای متفق سپرد.