سواران مرگ؛ بیماری و قحطی در ایران سالهای جنگ جهانی اول
جنگ جهانی اول اثرات خانمانسوزی در سرتاسر جهان آن روز به بار آورد و ترکشهای آن حتی به ایران هم رسید و در قالب قحطی و گرسنگی گستردهای خود را نشان داد که کم از نسلکشی نداشت. اوضاع آن سالها را محمدعلی جمالزاده، داستاننویس ایرانی، به خوبی توصیف کرده است:
«جنگ [اول] جهانی در آستانه اتمام بود [پاییز ۱۹۱۸ میلادی] که در دل شبی تاریک و هولناک سه سوار ترسناک که هر کدام شمشیر و شلاقی به بر داشتند، به آرامی از دیوارهای شهر عبور کردند و به آن وارد شدند. یک سوار نامش قحطی، دیگری آنفولانزای اسپانیایی و آخری وبا بود. طبقات فقیر، پیر و جوان، همچون برگ پاییزی در برابر حمله این سواران بیرحم فرو میریختند. هیچ غذایی پیدا نمیشد، مردم مجبور بودند هر چه را که میتوانستند بجوند، بخورند؛ شی یا حیوان. به زودی گربه و سگ و کلاغ را نمیشد یافت. حتی موشها هم نسلشان برافتاده بود. برگ، علف و ریشه گیاه را مانند نان و گوشت معامله میکردند. در هر گوشه و کنار اجساد مردگان بیکس و کار پراکنده بود. بعد از مدتی مردم به خوردن گوشت مردگان روی آوردند. گاهگاهی اجساد را جمع کرده و با گاریهایی رها کرده و به بیرون شهر میبردند تا در چالههایی ریخته و رویشان خاک بریزند. بازارها و دکانها خالی و تعطیل بودند و هیچ پزشک و پرستار و درمانی پیدا نمیشد.»
شاید در نگاه اول توصیف جمالزاده از وضعیت ایران در جنگ جهانی اول توصیفی اغراق شده به نظر برسد. اما باید بگوییم که سخنهای او حتی درباره مردهخواری هم اغراق شده و دور از واقعیت نیست و در این نوشته تنها جای خالی پای سواران روس، انگلیس و عثمانی است که احساس میشود.
چگونه در جنگ جهانی اول قحطی ایران را در برگرفت؟
در سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ میلادی ایران به قحطی گستردهای مبتلا شد که ریشه در جنگ جهانی اول داشت. با این که کشور ما با شروع این جنگ بیطرفی خود را از طریق مستوفیالممالک، نخست وزیر وقت، ابراز کرد و با هیچیک از طرفین وارد جنگ نشد. اما طولی نکشید که نیروهای عثمانی از مرزهای غربی و مامورین آلمانی از غرب، شمال و شمال غرب ایران مشغول فعالیت شدند.
در این هنگام روسیه هم برای مقابله با عثمانی و آلمان تعداد نیروهای خود را در شمال افزایش داد و انگلیسها به بهانه حفظ امنیت راههای جنوب نفوذ خود را در کشور گسترش دادند. اما بیشتر از این که امنیت راهها را تامین کنند، به حساسیت مردم جنوب دامن زدند و تنگستانیها، دشتستانیها، دلواریها، قشقاییها و سایر قبایل جنوب که با حضور انگلستان در کشور مخالف بودند را به ایستادگی و مبارزات جدی وا داشتند. ورود نیروهای متفق و متحد به خاک ایران، نتیجهای جز ربوده شدن آذوقه کشور و قحطی، گرسنگی و بیماریهای واگیردار برای مردم ما نداشت.
سهم حکومت قاجار در قحطی ایران در جنگ جهانی اول
دولت ایران اما در این دوره ژاندارمری (یکی از سازمانهای انتظامی دوران مشروطه) را به دست مستشاران سوئدی سپرده بود و خود در اداره اوضاع و برقراری نظم ناتوان بود؛ چون قشون آموزشدیده و مسلح، امکانات کافی و منابع مالی چندانی در دست نداشت.
موقعیت جغرافیایی ایران در خدمت به سواران مرگ در جنگ جهانی اول
در بین عواملی مثل وقوع جنگ جهانی، تاخت و تاز متحدین و متفقین بر کشور، بیثباتی سیاسی و درایت نداشتن و قدرت نداشتن حکومت مرکزی باید به موقعیت جغرافیایی ایران و وضع اقلیمی آن هم توجه کنیم.
ایران به لحاظ جغرافیایی چهارراه ملتهاست و همین مسئله باعث شده در طول تاریخ مورد قتل، غارت و تاخت و تاز اقوام و ملتهای مختلف قرار بگیرد. علاوه بر این اقلیم خشک این نقطه از جغرافیا خشکسالیها و قحطیهای ادواری زیادی را نیز در تاریخ برای ما رقم زده است. در سالهای پایانی جنگ جهانی نیز در برخی نقاط کشور خشکسالی و نباریدن باران حاکم بوده است. با وجود تمام این عوامل سیاستهای مالی و نظامی روسیه، عثمانی و به خصوص انگلستان بیشترین تاثیر را در بروز بزرگترین قحطی تاریخ کشورمان داشتند.
مواد غذایی مردم ایران در دست روسها در جنگ جهانی اول
در نیمه دوم سال ۱۹۱۶ شمال و شمال غرب کشور بر اثر جنگهای روس و عثمانی با کمبود مواد غذایی و گرانی مواجه شد و این کمبود مواد خوراکی در پاییز ۱۹۱۷ به حدی رسید که منجر به قحطی گسترده شد و آذربایجان که عرصه جنگ و جدالهای روس و عثمانی بود را هم درگیر کرد. سوءرفتار روسها، احتکار و نباریدن باران از جمله دلایلی بود که آذربایجان را به قحطی کشاند.
انگلستان و شعلهورتر کردن آتش قحطی و گرسنگی در جنگ جهانی اول
چیزی نگذشت که قوای روس به دلیل انقلاب بلشویکی در کشورشان مجبور به عقبنشینی شدند. این وضع برای انگلستان که سالهای دور و درازی منتظر کوتاه شدن دست روسیه از ایران بود، بسیار مطلوب به نظر میآمد. در این زمان انگلیس که بر سرتاسر ایران تسلط پیدا کرده بود، دست به خرید گسترده غلات و مواد غذایی کشور زد تا مواد غذایی مورد نیاز نیروهای خود را در ایران و جنوب روسیه تامین کند. دولت انگلیس با این کار به وخیمتر شدن اوضاع ایران دامن زد و حتی از ورود غلات بینالنهرین، هند و آمریکا هم امتناع کرد و با خونسردی تمام در حالی که مقصر قحطی را روسها، دولت ایران، دموکراتها و عشایر کشور میدانست، به تماشای مرگ دانه به دانه ایرانیان نشست.
ایران در جنگ جهانی اول: از سفرههای خالی تا گورهای دستهجمعی
در آن دوره بنای معیشت مردم ایران بر کشاورزی بود و بخش بزرگ جمعیت را طبقه زارع تشکیل میدادند و اگر نگوییم نان و برنج تنها غذای بیشتر مردم بود، عمده سبد غذایی آنها را تشکیل میداد و عملکرد انگلستان به این معنا بود که اکثر قریب به اتفاق ایرانیان از شدت گرسنگی حتی آه هم در سفره خود نداشتند. نرخ بالای مرگ و میر باعث شد اکثر جادهها، خیابانها و معابر از اجساد ایرانیها پوشیده شود و تلی از جسد مردهشویخانهها را فرابگیرد. در چنین برزخی حتی به ندرت فرصت دفن کردن اجساد دست میداد و اگر هم این امکان فراهم میشد، مردم باید عزیزان خود را در گورهای دسته جمعی به خاک میسپردند.
قحطی در جنگ جهانی اول نیمی از ایران را کشت
تعداد زیاد اجساد بیماریهای فراگیر را در جایجای کشور گسترش داد. ابوالحسن عمیدی نوری در یادداشتهای یک روزنامهنگار تلفات ناشی از وبا و تیفوئید را حتی بیشتر از قحطی و گرسنگی میداند. تمام این دلایل دست در دست یکدیگر جمعیت ایران را کاهش دادند. به طوری که جمعیت تهران از ۳۵۰ هزار تا ۴۰۰ هزار نفر در ۱۹۱۷ به ۲۰۰ هزار نفر در ۱۹۲۰ رسید و تنها در ماه اکتبر ۱۹۱۸ یکپنجم جمعیت شیراز تلف شدند و در مجموع جمعیت کل ایران از ۲۰ میلیون نفر در ۱۹۱۴ به ۱۱ میلیون نفر در سال ۱۹۱۹ رسید و جای تأسف آنجا است که در چنین وضعیتی دولت ایران نه تنها نظارتی اعمال نمیکرد، حتی کفن را هم احتکار کرده بود.
قحطیزدگان ایرانی در جنگ جهانی اول که به آمار نپیوستند
تمام جنایاتی که گفته شد و حتی بیشتر از آن در هیچیک از صفحات تاریخ آنگونه که شایسته است، پرداخته نشده و نیمی از جمعیت تلف شده ایران در سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ تنها به یک عدد تقریبی در کتب و منابع تقلیل پیدا کردهاند و امروزه هیچ یادی از آنها در دست نیست، انگار که از آغاز، هیچوقت، وجود نداشتهاند.
منبع
کتاب قحطی بزرگ از محمدقلی مجد