یوگسلاوی در قلب منطقه بالکان بعد از جنگ جهانی اول در نقشه اروپا ظاهر شد. طولی نکشید که با به وقوع پیوستن جنگ جهانی دوم این کشور هم درگیر جنگ شد. این جنگ تلنگری بود برای یوگسلاوی به عنوان کشوری که از تنوع فرهنگها، اقوام و مذاهب زیادی برخوردار بود تا دچار اختلافات داخلی شود که ریشههای تاریخی و قومی داشتند. این گروهها گاهی دوشادوش یکدیگر و گاه در مقابل هم دست به اسلحه میبردند. در این مقاله نگاهی به تعدادی از این گروههای شبهنظامی و اهداف آنها خواهیم انداخت.
تشکیل گروههای مختلف شبهنظامی در یوگسلاوی واکنشی بود به اشغال این کشور به دست متحدین. اما با گذشت مدت کمی این واکنش ملی تبدیل به یک درگیری داخلی شد و این گروههای مقاوم را مقابل یکدیگر قرار داد. از بین این احزاب میتوان به دستههای زیر اشاره کرد.
۱. اوستاشها
دولت مستقل کرواسی در ۱۹۴۱ در کرواسی، بوسنی و هرزگوین امروزی تاسیس شد و دولتی دستنشانده متحدین و فاشیست بود. این سرزمین از طرف متحدین به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شد که بخش شمالی آن در اختیار آلمان و بخش جنوبیاش در اختیار متحد آلمان یعنی ایتالیا قرار گرفت.
نیروهای نظامی دولت مستقل کرواسی هم به دو بخش تقسیم میشدند؛ ارتش منظم یا ملی و شبهنظامیهای اوستاش. در راس دولت مستقل کراوسی هم فردی به نام آنته پاولیچ قرار داشت که در ۱۸۸۹ میلادی در برادینا واقع در منطقه بوسنی و هرزگوین به دنیا آمده بود. او در رشته حقوق تحصیل کرده بود و با روی کار آمدن حکومت دیکتاتور در ۱۹۲۹ در یوگسلاوی از کشور خارج شد و گروه شبهنظامی اوستاش را با هدف سرنگون کردن رژیم دیکتاتوری یوگسلاوی و تجزیه این کشور به وجود آورد.
آنته پاولیچ در این راستا توانست حمایت فاشیستهای از جمله موسولینی را هم به دست بیاورد و در مقابل موسولینی هم گمان میکرد، میتواند با نزدیک شدن به این گروه سواحل کرواسی را به ایتالیا ضمیمه کند. بعد از سقوط پادشاهی یوگسلاوی در ۱۹۴۱ هیتلر و موسولینی به توافق رسیدند تا پاولیچ را در راس حکومت دستنشانده کرواسی قرار بدهند.
بعد از پایان جنگ جهانی دوم و شکست متحدین، پاولیچ ناچار شد تا همراه با تعدادی از نزدیکان خود در آغاز به اتریش و بعد به آرژانتین فرار کند و تا سالها به زندگی خود ادامه دهد. او سرانجام در ۱۹۵۹ در بیمارستانی در مادرید اسپانیا از دنیا رفت.
پاولیچ بعد به دست گرفتن قدرت در کرواسی ۱۸ می ۱۹۴۱ موسولینی را به خواسته خود رسانده و سواحل کرواسی رو به او بخشید. او در دسامبر همان سال از طرف دولت مستقل کرواسی به ایالات متحده آمریکا و انگلستان اعلان جنگ داد.
اوستاشها در یوگسلاوی و نسلکشیهای جنگ جهانی دوم
گفته میشود که مسئولیت بسیاری از نسلکشیهای کرواسی بر عهده پاولیچ و شبهنظامیان اوستاش بوده است. آنطور که تخمین زده شده، حدود ۳۰۰ هزار صرب، ۳۰ هزار یهودی و ۳۰ هزار کولی به دست اوستاشها قتل عام شدهاند. علاوه بر این حدود ۲۰۰ هزار صرب ارتدوکس تحت فشارها و تهدیدهای این گروه تغییر مذهب داده و کاتولیک شدند. این کشتارها معمولا همراه با تهدید، شکنجه و قطع عضو همراه بوده و قسمتی از آن یعنی کشتار و شکنجه یهودیان و کولیها بخشی از برنامه راه حل نهایی نازیها بوده است.
با این حال کشتار گسترده صربها نه به دلیل از بین بردن آنها که به دلیل تضعیف این قوم در کرواسی برای تشکیل ندادن یک جامعه و یک سیاست مستقل، انجام میگرفته است. این کشتارها یعنی کشتار غیر نظامیان نه تنها در بستر شهرها و روستاها بلکه حتی در اردوگاههای جنگی هم صورت میگرفتند. اردوگاههایی که از اردوگاههای نازی الهام گرفته بودند و به سبک آلمانها سازماندهی میشدند و در آنها علاوه بر صربها، کولیها و یهودیان تعداد زیادی از مردم کروات هم وجود داشتند.
اهداف اوستاشها در یوگسلاوی درگیر جنگ جهانی دوم
این گروه تا حد زیادی با نازیهای آلمان همفکر بوده و صربهای یوگسلاوی و متفقین را تهدیدی در برابر استقلال کشور مستقل کرواسی که در چشم آنها قرار بود در آینده تاسیس شود، میدانستند. با توجه به چشماندازی که آنها برای سرزمین خود تعیین کرده بودند، تا حدی میتوان استراتژی و هدف آنان از پیوستن و همراهی به آلمانها و ایتالیاییها را فهمید.
۲. چتینکها
بعد از سال ۱۹۴۱ و اشغال یوگسلاوی به دست آلمان و متحدانش، درست از درون ارتش تسلیمشده یوگسلاوی گروهی شبهنظامی در جهت مقاومت در برابر اشغالگران برخاست. رهبری این گروه را سرهنگی به نام دراژا میهایلویچ بر عهده داشت. این سرهنگ ارتش از تسلیم بیچون و چرای نیروی نظامی ناراضی بود و در راستای واکنش نشان دادن به اشغال کشورش تصمیم به ایجاد چتینکها کرد.
هسته اولیه این گروه به نام راووناگورا در محلی به همین نام در بوسنی شکل گرفت و ۵۰ یا ۶۰ نفر بیشتر عضو نداشت. این گروه بعدها به نامهای چتینک یا ارتش یوگسلاو در میهن شناخته شد.
ریشه تاریخی چتینکهای یوگسلاوی در جنگ جهانی دوم
ریشه این گروه را میتوان در قرن ۱۹ میلادی یعنی زمانی که گروههای اسلاو در مقدونیه علیه امپراتوری عثمانی مبارزهای مسلحانه آغاز کردند، جستوجو کرد. اما سازمان رسمی این گروه در ۱۹۰۲ در بلگراد تاسیس شد که در اصل گروهی از شبهنظامیان چریکی بود که هدف مشخص آن مبارزه مسلحانه با عثمانی بر سر منطقه مقدونیه و ضمیمه شدن آن به صربستان بود.
این گروه بعد از جنگ جهانی اول و به خصوص بعد از تاسیس پادشاهی یوگسلاوی در ۱۹۲۹ به انفعال رسیده بود. اما بعد از اشغال این کشور به دست آلمان در ۱۹۴۱ دوباره به دست میهایلویچ نفسی تازه پیدا کرد.
چتینکهای احیاشده به دست میهایلویچ گروهی از ملیگرایان صرب بودند که سیاست آنها حمایت از شاه خلعشده یوگسلاوی که بعد از حمله نازیها تبعید شده بود، استوار بود. علاوه بر این، آنها در پی حفاظت از صربهای کرواسی و بوسنی در برابر اوستاشها بودند. ناسیونالیسم صربی را میتوان مهمترین عامل انگیزه این گروه دانست. گفتنی است که این گروه در سالهای اشغال یوگسلاوی از حمایت قوای متفق هم برخوردار بودند.
۳. پارتیزانهای یوگسلاوی در جنگ جهانی دوم
ریشه اسم این گروه را میتوان در فرانسه قرن ۱۶ پیدا کرد که خود از یک کلمه ایتالیایی وام گرفته شده بود. در قرن ۱۸ میلادی این کلمه به معنای عضوی از یک گروه نظامی که برای ماموریتی خاص فرستاده شده باشد، بود. از آن جایی که معمولا این گروههای نظامی غیررسمی و سازماننیافته بودند، پارتیزان به مرور زمان به چریک شبهنظامی تغییر معنا داد.
نخستین گروه پارتیزانی در یوگسلاوی در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ در نزدیکی سیساک در کرواسی شکل گرفت و کار خود را با مقاومت در برابر اشغالگران متحد آغاز کرد. در ماههای ژوئیه، سپتامبر و اکتبر همان سال گروههای پارتیزانی دیگری در صربستان، مونتهنگرو، بوسنی و هرزگوین، اسلونی و مقدونیه شکل گرفت. این گروه در طول جنگ جهانی دوم به دست کمونیستهای یوگسلاوی به وجود آمد.
حزب کمونیست یوگسلاوی
حزب کمونیست یوگسلاوی در سال ۱۹۱۹ با جمع شدن تعدادی از احزاب سوسیال دموکرات تاسیس شد و از سال ۱۹۳۲ به بعد بسیاری از هواداران خود را از دست داد و در عرصه سیاسی یوگسلاوی نتوانست تاثیر چندانی داشته باشد.
در سال ۱۹۳۷ جوزپ بروز تیتو از طرف اتحادیه بین المللی احزاب کمونیست به عنوان رهبر حزب انتخاب شد. تیتو از سوی نماینده چرچیل در ۱۹۴۳ که برای مذاکره با پارتیزانهای یوگسلاوی فرستاده شده بود، اینطور توصیف شده است:
«تیتو مردی میانقامت است که صورتش را کاملا اصلاح میکند. چهرهای آفتابسوخته و موهای خاکستری دارد. دهانش خوشفرم و چشمانش آبی و با نفوذ است … چیزی که بیشتر از همه مرا تحت تاثیر قرار داد، آمادگی او برای رسیدگی به مسائل تمام طرفین و در صورت لزوم اخذ تصمیمات فوری است. او به نظر من بسیار مصمم میآمد. او یک مرد بزرگ است نه یک تازهکار. برای من جدید و جالب بود که چنین اعتماد به نفسی در یک کمونیست ببینم.»
با توجه به مطالبی که گفته شد، میتوان پارتیزانهای یوگسلاوی را نمونهای از جریانهای کمونیستی در این سرزمین دانست که در طی جنگ جهانی دوم مهمترین جریان مقابله با فاشیسم در کشورهای اشغالشده بودند. این گروه تنها برخلاف چتینکها یا اوستاشها تنها گروهی بودند که توانستند مسلمانها، صربها و کرواتها و باقی اقوام را که اهدافی متفاوت از هم داشتند، تا حدی با هم متحد کنند. با این که آنها در چشم عموم خوش میدرخشیدند و عملا سرمایه اصلیشان مردم بودند، اما میزان محبوبیت آنها را در تمامی مناطق نمیتوان یکسان دانست.
کلام آخر
چتینکها، اوستاشها و پارتیزانها از جمله گروههای شبهنظامی در یوگسلاوی بودند که در طول جنگ جهانی دوم و با اشغال شدن یوگسلاوی به دست متفقین هر کدام با هدفی خاص دست به اسلحه بردند. در بین این گروهها پارتیزانها بیشتر از باقی توانستند، اقوام و مذاهب گوناگون را در مقابل فاشیسم متحد کنند و در برابر اوستاشها بایستاند. با این حال، نمیتوان از جنگها و تفرقههایی که از پیامدهای اشغال یوگسلاوی و جنگ جهانی دوم بود، چشم پوشید.